گنجور

 
سوزنی سمرقندی

ایا ستوده بتو خانواده نبوی

جهان گرفته برأی صواب و عام قوی

توئی بحق شرف دین کردگار جهان

نه دین بود نه شرف هر کجا که تو بنوی

اجل سید عالم سپهر جاه و شرف

محمد بن علی بن محمد الهروی

بزرگوارتر از تو ندید کس بجهان

بزرگوارتر از تو توئی و باز توی

جهان پیر کهن گشته ز کار شده

بدولت تو جوانی گرفت باز و توی

اگر بر آدمئی صد زبان پدید شود

زصد زبان همه مدح و ثنای خود شنوی

شبی که از تو فقیری دو صد غنی نشود

بروز ناری تا بامدادو کم غنوی

غریق من احسان بی شمار تواند

بزیر منت باری مدان که تو گروی

پیمبری بسخا گر کسی کند دعوی

زدوستی سخا شاید ار بر او گروی

زرای تو همه کس بر ره سواره روند

زرای خویش تو هم بر ره صواب روی

منازعان تو هرچند طاعن و قریند

بنزد اهل خرد جمله طاغیند و غوی

اگر ترا بجهان بیعدد عدوست و امت

بگاه کینه قویتر ز صد جهان عدوی

منازعان تو نار عداوت افروزنت

ز بخت تو همه بر نار خود شوند شوی

گرفته اند نکوخواه و بدخواه تو مدام

یکی طریق هلالت یکی طریق سوی

عدوت با تو برابر بود باصل و نسب

اگر برایت باشد کلیم با شطوی

کسی که با تو دم اتحاد و صدق نزد

اگر چه هست و حد یکی است با ثنوی

ثنا و مدح تو بر سوزنی فریضه شده است

ز اعیاد تو با فخر تخمه نبوی

همیشه تا که شناسند اهل حکمت و شرع

صحیح را زسقیم و ردیف را زروی

هزار شاعر استاد باد مداحت

چو بحتری و جریر و چو اصمعی لغوی