گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۷۹

 

سرو از چمنت پای به زنجیر برآید

آزادی ما تا چقدر دیر برآید

رنجش به گشایش مده آن دست و کمان را

تیر تو چو مو از تن نخجیر برآید

جای اثر ساز وفا سینه خراشی است

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۸۰

 

هر خار که از چمن برآید

بهر دل زار من برآید

راز خطت از نگفتنی هاست

این سبزه کی از دمن برآید

بیتابی ناله خموشی است

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۸۱

 

چه شرم است اینکه سویم ننگرد چون مست ناز آید

که ترسد از گل بیهوشی من بوی راز آید

شهید انتظارم کرد صیادی که در محشر

سر از جا بر ندارم تا صدای طبل باز آید

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۸۲

 

مرا از صحبت زاهد غم دیرینه باز آید

دل ساغر پرستم از شب آدینه باز آید

ز پرهیز تماشای تو کارش رفته است از دست

نگاهی کن که جانی در تن آیینه باز آید

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۸۳

 

شبی کز دیده سیل لاله گون بیرون نمی آید

دلم از خجلت بخت زبون بیرون نمی آید

کجا تاب نوازشهای عشق گرمخو دارد

دلی کز عهده شکر جنون بیرون نمی آید

نجوشید از دلم خون تا نرفت از یاد بیدادش

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۸۴

 

چند منعم ز کوی یار کنید

حیرتم را یکی هزار کنید

دست مستانه را برافشانید

آستین دامن بهار کنید

گریه تخم شرار می کارد

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۸۵

 

تو را که از لب چون پسته قند می‌روید

نمک ز داغ من دردمند می‌روید

ز آب دیده مجنون برای دفع گزند

هنوز در ره لیلی سپند می‌روید

ز بار منت نشو و نما گریزان است

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۸۷

 

شبنم اشکی به دل دارم ثمرها بیشتر

یا ربی دارم به لب جوش اثرها بیشتر

خوشنوا سازی به دست روزگار افتاده است

شوخی عیش پدرها از پسرها بیشتر

چون نباشم محرم عالم که کارم با دل است

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۸۸

 

گر دل رمیده شد سفر چاک بیشتر

گر سر بریده شد خم فتراک بیشتر

شرمندگی ز کینه احباب می کشم

یک پرده مهربانی افلاک بیشتر

حیرانیم به کعبه نظاره می برد

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۸۹

 

دل ندارم بیقراری بیشتر

صیدگاهی را شکاری بیشتر

ذره بر دوش غبارم در سماع

بیشتر چابک سواری بیشتر

چند تنها وعده قتل اسیر

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۹۰

 

سخن عمدا نمی گوید که از راز نهان مگذر

نگاهی می کند یعنی ز عمر جاودان مگذر

هلاک اختراع شیوه بدخو بتی گردم

که هر دم می کشد شمشیر و می گوید ز جان مگذر

تغافل می کند رسوای عالم دوستداران را

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۹۱

 

مگریز ای گل رعنا مگریز

نشدم سیر تماشا مگریز

سرو از سایه گریزان نشود

گر پری نیستی از ما مگریز

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۹۲

 

خیال لعل لبش عیش تنگدستان بس

گل پیاله نمکدان می پرستان بس

نیم نسیم که درد سر بهار دهم

چو شعله ام گل خاری از این گلستان بس

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۹۳

 

ز شرم آینه رویی در آتشم که مپرس

ز دل ندادن خویی در آتشم که مپرس

سپند گریه خویشم در آرزوی کسی

چو لاله بر لب جویی در آتشم که مپرس

ز تاب سوختنم شعله رنگ می بازد

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۹۴

 

سرم به حلقه فتراک بین گناه مپرس

به خون تپیده ام احوال صیدگاه مپرس

نگر به نخل قد و رستخیز جلوه مخواه

ببین به چشم وز بیرحمی نگاه مپرس

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۹۵

 

آبرو گر بایدت سرگشته چون خاشاک باش

طره هر موج دریا گو خم فتراک باش

کعبه مقصود خواهی خاکساری پیشه کن

همچو نقش پا در این ره دلنشین خاک باش

بی جراحت سینه آیینه از بی جوهری است

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۹۶

 

ای از لب تو غنچه و شبنم نمک فروش

لعل تو خنده کار و دو عالم نمک فروش

افسردگی حرام و جگر تشنگی به کام

شمشیر شعله جوهر و مرهم نمک فروش

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۹۷

 

در حقیقت قرب و بعد مردم دنیا غلط

آشناییها غلط نا آشناییها غلط

نسخه آشفته دیوان عمر ما مپرس

خط غلط معنی غلط انشا غلط املا غلط!

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۹۸

 

عالم از رنگینی پرواز ما داغ است داغ

از پر طاوس تا بال هما داغ است داغ

نقشبندی دیگر و وحشی خیالی دیگر است

رنگ گلها صیقل آیینه ها داغ است داغ

دود بر خیزد به جای گرد از نقش قدم

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۹۹

 

چون نگه حیرت پرست یک تماشا بوده ام

در طلسم یک تغافل بوده ام تا بوده ام

خانه زاد اضطراب دیگر است آرام من

قطره ام اما ز نزدیکان دریا بوده ام

اسیر شهرستانی
 
 
۱
۵۶
۵۷
۵۸
۵۹
۶۰
sunny dark_mode