گنجور

 
اسیر شهرستانی

مرا از صحبت زاهد غم دیرینه باز آید

دل ساغر پرستم از شب آدینه باز آید

ز پرهیز تماشای تو کارش رفته است از دست

نگاهی کن که جانی در تن آیینه باز آید

 
sunny dark_mode