گنجور

 
اسیر شهرستانی

سخن عمدا نمی گوید که از راز نهان مگذر

نگاهی می کند یعنی ز عمر جاودان مگذر

هلاک اختراع شیوه بدخو بتی گردم

که هر دم می کشد شمشیر و می گوید ز جان مگذر

تغافل می کند رسوای عالم دوستداران را

نخواهی در گمان افتد کس از ما سرگران مگذر