گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶۴

 

ماها چو به چرخ دل برآیی

چون جان به تن جهان درآیی

ماها چه لطیف و خوش لقایی

ای ماه بگو که از کجایی

داریم ز عشق تو براتی

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸۹

 

یا ساقی اسقنی براح

عجل فقد استضا صباحی

واستنور جملة النواحی

یا معتمدی و یا شفایی

یا ساقیتی و نور عینی

[...]

مولانا
 

مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثانی » مناجات

 

سوری که در او هزار جان قربان است

چه جای دهل زنان بی سامان است

* * *

مولانا
 

مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثانی » مناجات

 

اذا خان الامیر وکاتباه

و قاضی الارض داهی فی القضاء

فویل ثم ویل، ثم ویل

لقاضی الارض من قاضی السماء

* * *

[...]

مولانا
 

مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » مناجات

 

هرکه آید به سوی او ز حقیقت خبری

اندر او از بشریت بنماند اثری

التفاتی نبود همت او را به علل

گر همه علت گیرد ز علی تابه ثری

هرکه از خود متلاشی شود و محو ز خویش

[...]

مولانا
 

مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » مناجات

 

رخ چو بنمود آن جمال، تو را

پاک بر بود آن کمال، تو را

* * *

مولانا
 

مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » مناجات

 

سیر زاهد هر مهی یک روزه راه

سیر عارف هر دمی تا تخت شاه

* * *

مولانا
 

مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » حکایت

 

* * *

ما عاشقیم بر تو، تو عاشق بر آینه

ما را نگاه بر تو، ترا اندر آینه

از دود آه خویش، جهان را سیه کنم

تا هیچ صیقلی نکند دیگر آینه

مولانا
 

مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » حکایت

 

* * *

کارم چو زغم به جان رسانیدی بس

دودم به همه جهان رسانیدی بس

از پوست برون رفت مکن بی رحمی

چونکارد به استخوان رسانیدی بس

مولانا
 

مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » حکایت

 

* * *

دعوی عشق کردن آسان است

لیک آن را دلیل و برهان است

مولانا
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲

 

آن ماه دو هفته در نقاب است

یا حوری دست در خضاب است

وان وسمه بر ابروان دلبند

یا قوس قزح بر آفتاب است

سیلاب ز سر گذشت یارا

[...]

سعدی
 

سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۴ - رساله در عقل و عشق

 

این ره نه به پای هر گدایی‌ست

در دست و زبان ما ثنایی‌ست

نی من کی‌ام و ثنا کدام است

لا اُحصی انبیا تمام است

*

سعدی
 

سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۴ - رساله در عقل و عشق

 

ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم

وز هر چه گفته اند و شنیدیم و خوانده ایم

مجلس تمام گشت و به پایان رسید عمر

ما همچنان در اول وصف تو مانده‌ایم

*

سعدی
 

سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۴ - رساله در عقل و عشق

 

کسی را در این بزم ساغر دهند

که داروی بیهوشی‌اش در دهند

*

سعدی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » تضمین » شمارهٔ ۲

 

ای رویت از فردوس بابی

وز سنبلت بر گُل نقابی

هر حلقه ئی زان پیچ و تابی

در حلق جان من طنابی

از سوز عشق اردم برآرم

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » سایر » سرود

 

چون اسیرست در آن زلف سمن سای دلم

چکند گر نکند در شکنش جای دلم

بشد از دست من بی سر و بی پای دلم

دلم ای وای به دل وا دلم ای وای دلم

آخر ای همنفسان، یک نفس ار یار منید

[...]

خواجوی کرمانی
 

عبید زاکانی » موش و گربه

 

اگر داری تو عقل و دانش و هوش

بیا بشنو حدیث گربه و موش

بخوانم از برایت داستانی

که در معنای آن حیران بمانی

ای خردمند عاقل و دانا

[...]

عبید زاکانی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » دیباچهٔ دیوان

 

اگر سهویست آن را در پذیرند

بزرگان خرده بر خردان نگیرند

ای مطرب عشق ساز بنواز

گو چنگ بنال و نی فغان کن

ای دوست ز اشتیاق مردیم

[...]

جهان ملک خاتون
 

صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۳۲ - مناجات

 

پادشها حرمت مردان دین

حرمت این اهل سما و زمین

حرمت اولاد شریف رسول

حرمت با رفعت زوج بتول

حرمت ایمان و کلام مجید

[...]

صوفی محمد هروی
 

نظام قاری » دیوان البسه » قصاید » شمارهٔ ۹ - اوحدی فرماید

 

سر پیوند ما ندارد یار

چون توان شد ز وصل برخوردار

در جواب او

چند ار اندیشه فش ودستار

این فرو پیچ و آن دگر بگذار

[...]

نظام قاری
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۴۳
sunny dark_mode