گنجور

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۹ - الحكایة و التمثیل

 

حاتم طائی چو از دنیا گسست

یک برادر داشت بر جایش نشست

گفت من در جود درخواهم گشاد

چون برادر دست برخواهم گشاد

در سخاوت ساحری خواهم نمود

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۱۰ - الحكایة و التمثیل

 

گفت اندر پیش افلاطون کسی

کان فلانی حمد میگفتت بسی

در هنر بستود بسیاری ترا

تا فلک بنهاد مقداری ترا

زان سخن بگریست افلاطون بدرد

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۱۱ - الحكایة و التمثیل

 

خطبهٔ در نعت و توحید خدای

کرده بود انشا بزرگی رهنمای

سجع بود آن خطبه رنجی برده بود

پیش شیخ کرکان آورده بود

چون بخواند آن خطبه را در پیش او

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۱۲ - الحكایة و التمثیل

 

کاملی گفتست میباید بسی

علم و حکمت تا شود گویا کسی

لیک باید عقل بی حد و قیاس

تا شود خاموش یک حکمت شناس

دم مزن چون کن مکن مینشنوند

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۱۳ - الحكایة و التمثیل

 

این سخن نقلست از نوشین روان

گفت اگر خواهی که رازت در جهان

دشمنت نشناسد از زشتی که اوست

تو به نیکوئی مگو در پیش دوست

گر درین پرده نگهداری نفس

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۱۴ - الحكایة و التمثیل

 

با پسر لقمان چنین گفت ای پسر

گرچه بسیاری سخن گفتم چوزر

ای عجب با آنکه لقمان آمدم

از بسی گفتن پشیمان آمدم

لیک هرگز از خموشی کردنم

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۱۵ - الحكایة و التمثیل

 

از ارسطالیس پرسیدند راز

کان چه میدانی که در عمر دراز

بی گنه در خورد زندان آمدست

گفت آنچش حبس دندان آمدست

آنچه او محبوس میباید مدام

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۱۶ - الحكایة و التمثیل

 

مصطفی گفتست جمعی از ملک

می فرو آیند هر روز از فلک

گرد میگردند بر روی زمین

تا کجا بینند جمعی اهل دین

کز خدای خویش میگویند باز

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۱۷ - الحكایة و التمثیل

 

خاشه روبی بود سرگردان راه

خاشه میرفتی همه در کوی شاه

سایلی پرسید ازو کای پرهوس

خاشه چون در کوی شه روبی و بس

گفت تا خلقان بدانندم همه

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۱۸ - الحكایة و التمثیل

 

فاضل عالم فضیل آن ابر اشک

گفت از پیغامبرانم نیست رشک

زآنکه ایشان هم لحد هم رستخیز

پیش دارند و صراطی نیز تیز

جمله با کوتاه دستی و نیاز

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۱۹ - الحكایة و التمثیل

 

رهروی را چون درآمد وقت مرگ

لرزهٔ افتاد بر وی همچو برگ

اشک میبارید همچون ابر زار

پس چو آتش دست میزد بیقرار

سایلی گفتش چرائی منقلب

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۲۰ - الحكایة و التمثیل

 

کودکی میرفت و در ره میگریست

کاملی گفتش که این گریه ز چیست

گفت بر استاد باید خواند درس

چون ندارم یاد میگریم ز ترس

هرچه در یک هفته گفت استاد باز

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۲۱ - الحكایة و التمثیل

 

آن گدائی چون برست از نان و آب

بعد مرگ او کسی دیدش بخواب

گفت حق با تو چه کرد ای مهربان

گفت چون رفتم بر حق گفت هان

پیشم آور تا چه آوردی مرا

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۲۲ - الحكایة و التمثیل

 

در مناجات آن بزرگ دین شبی

پیش حق میکرد آه و یاربی

گفت الهی چون شود حشر آشکار

بر لب دوزخ خوشی گیرم قرار

پس بدست آرم یکی خنجر ز نور

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۲۳ - الحكایة و التمثیل

 

آن یکی اعرابئی از عشق مست

حلقهٔ کعبه درآورده بدست

زار میگفت ای خدای ذوالعلو

کردم آن خویش من آن تو کو

گر بحج فرمودیم حج کرده شد

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۲۴ - الحكایة و التمثیل

 

بوسعید مهنه با مردان راه

بود روزی در میان خانقاه

مستی آمد اشک ریزان بیقرار

تا در آن خانقاه آشفته وار

پرده از ناسازگاری باز کرد

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۲۵ - الحكایة و التمثیل

 

بود از آن اعرابئی بی توشهٔ

یافته در شوره جائی گوشهٔ

گوشهٔ او جای مشتی عور بود

آب او گه تلخ و گاهی شور بود

در مذلت روزگاری میگذاشت

[...]

عطار
 
 
۱
۱۹
۲۰
۲۱
sunny dark_mode