گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - ایضاً له

 

پناه و قدوۀ حکّام عصر صدر جهان

تویی که حکم ترا روزگار محکومست

محیط دایرۀ چرخ با جلالت تو

چو نقطه ییست که در ذهن عقل موهومست

ز پهلوی کرمت آرزو شکم پر کرد

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - و له فی المولی رکن الدّین مسعود و انفذها بخوارزم

 

دریای غصّه را بن و پایان پدید نیست

کار زمانه را سر و سامان پدید نیست

در بوستان دهر بجستیم چون انار

بی خون دل یکی لب خندان پدید نیست

چرخ خمیده‌پشت به صد چشم در جهان

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - و قال ایضاً یمدح الصّدر السعیّد رکن الدّین مسعود و یلتمس الوظیفه

 

دوش عقلم که ترجمان نست

پرده از پوشش نهان برداشت

گرم در گفتگوی شد با من

مطلعی سرد ناگهان برداشت

سخنی چند در غلاف براند

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - و قال ایضآ یمدح الصّدر المعظّم فخر الدّین

 

مپرس کز تو چگونه شکسته دل برگشت

مه چهارده چون بارخت برابر گشت

ز شرم روی تو سر در جهان نهاد چنان

که تا قیامت خواهد بعالم اندر گشت

پدید شد ز هلال استخوان پهلوی او

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۲۵ - و قال ایضآ یمدحه

 

طراوتی که جهان از دم بهار گرفت

شریعت از نفس صدر کامکار گرفت

خدایگان شریعت که قاضی افلاک

ز روی فرّخ او فال اختیار گرفت

بحکم آنکه سر سال برستانۀ اوست

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - و قال ایضاً

 

لبالبست دهانم زماجرایی چند

که جز که با لب خود با کسی نیارم گفت

شکایتی که از ابنای عصر هست مرا

بگویم و نکنم شرم، نی نیارم گفت

زبان زنطق فرو بسته ام بمهر سکوت

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - فی النصیحه

 

گاه آنست دلم را که بسامان گردد

کار دریابد و از کرده پشیمان گردد

عشقبازی و هوس نوبت خودداشت، کنون

وقت آنست که دل با سر ایمان گردد

دل که برگرد رخ خوبان گردد ناچار

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - وقال ایضاًفی النصیحة

 

ز کار آخرت آن را خبر تواند بود

که زنده بر پل مرگش گذر تواند بود

به آرزو و هوس بر نیاید این معنی

به سوز سینه و خون جگر تواند بود

تو روز در غم دنیا و شب غنوده به خواب

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۳۰ - و له ایضاً یمدحه حین وصول بشارة انصافه

 

بوی فصل بهار می آید

آب با روی کار می آید

غنچه های امید می شکفد

گل دولت ببار می آید

تازه و تر شکوفه های امل

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - و قال ایضاً یمدحه

 

ای خداوندی که القاب تو چون فصل الخطاب

در قوانین سخن خیر المطالع می شود

هر نفس بر مجمر انفاس ارباب هنر

نشر اخلاق خوشت عطر مجامع می شود

قطره های نوک کلکت همچو باران ربیع

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۳۲ - و قال ایضاً

 

زبان و خاطر من رای افرین دارد

غلام آنم کورا خرد برین دارد

بگو که: برکه؟ برآنکس که او بفتوی عقل

هرآنچه دارد در خورد آفرین دارد

برآنکه فضل و هنر مونس و ندیم ویند

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - و قال ایضاً یمدحه

 

اصفهان خرّمست ومردم شاد

این چنین عهدکس ندارد یاد

عدل سلطان واعتدال بهار

کرد یکبارگی جهان آباد

نه بجز لاله هست سوخته دل

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۳۴ - و قال ایضاً یمدحه

 

درین جناب همایون که تا قیامت باد

بیمن معدلت صدر روزگار آباد

مجال لطف فراخست و من عجب دلتنگ

نمود خواهم حالّی و هرچه باداباد

بزرگوارا ! قرب چهار ماه گذشت

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۳۵ - و قال ایضاً

 

عید جهان عید تو فرخنده باد

سایۀ اقبال تو پاینده باد

در چمن از رشک کلهداریت

نرگس مخمور سر افکنده باد

هر که بهی تو نخواهد چو نار

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۳۶ - وله یمدحه ببلد الری و بهنیّه بالنیروز.!

 

بزرگوارا روزت همیشه نوروزست

چو وقت گل همه اوقات عمر تو خوش باد

بدامن تو هر آنکو گلی فشاند بقصد

بسان گل همه عمرش زخار مفرش باد

چو لاله هر که برت رخ نمی نهد بر خاک

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۳۷ - وله یمدحه ببلد الری و بهنیه بالنیروز.!

 

بزرگوارا روزت همیشه نوروزست

چو وقت گل همه اوقات عمر تو خوش باد

بدامن تو هر آنکو گلی فشاند بقصد

بسان گل همه عمرض زخار مفرش باد

چو لاله هر که برت رخ نمی نهد بر خاک

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۳۸ - وله ایضاً یمدح الملک المعظم مظفرالدّین الاعظم

 

همیشه تازمین وآسمان باد

شکوه پادشاه کامران باد

سرشاهان پناه تاجداران

که ازملکش تمتّع جاودان باد

سرتیغش جهانراجان ستان شد

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۳۹ - وله ایضاً

 

ای طلعت تو عید بزرگ جهانیان

ایّام عید و فصل شریفت خجسته باد

دایم همای همّتت از فرط ارتقا

مسکن فراز بیضۀ افلاک جسته باد

هر گردکز شد آمد خیل زمانه خاست

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۴۰ - وله ایضآ یمدحه

 

درّی که چرخ بر طبق اسمان نهاد

بهر نثار موکب صدر جهان نهاد

بفکند چار نعل هلال آسمان دوبار

تا با رکاب خواجه عنان بر عنان نهاد

آن خواجه یی که پایۀ قدرش ز مرتبت

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۴۱ - وله ایضاً فیه

 

دعاگو را توقّع بود صدرا

که چون عمری ترا دمساز گردد

بصد ترتیب و تشریف و نوازش

ز دیگر بندگان ممتاز گردد

چو دارد مایه از خاک جنابت

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 
 
۱
۲
۳
۴
۱۰
sunny dark_mode