سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۴۷
جان و تنم ای دوست فدای تن و جانتمویی نفروشم به همه ملک جهانت
شیرینتر از این لب نشنیدم که سخن گفتتو خود شکری یا عسلست آب دهانت
یک روز عنایت کن و تیری به من اندازباشد که تفرج بکنم دست و کمانت
گر راه بگردانی و گر روی بپوشیمن مینگرم گوشه چشم نگرانت
بر سرو نباشد رخ چون […]

خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۸
ای جان جهان جان وجهان برخی جانتداریم تمنای کناری ز میانت
چون وصف دهان تو کنم زانکه در آفاقمن هیچ ندیدم به لطافت چو دهانت
گو شرح تو ای آیت خوبی دگری گویزان باب که من عاجزم از کنه بیانت
گرمدعی از نوک خدنگت سپر انداختمن سینه سپر ساختهام پیش سنانت
ای گلبن خندان بچنین حسن و لطافتکی رونق […]

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰۲
ای هر دو جهان خاک ره سرو روانت
گردون مطوق یکی از فاختگانت
بر کوتهی بینش خود داد گواهی
آن کس که نشان داد برون از دو جهانت
پنهانتر ازانی که توانت به نشان یافت
پیداتر ازانی که بپرسند نشانت
گردون که به گردش نرسد فکر جهانگرد
گردی است که برخاسته از راهروانت
جوشیدن آب از جگر سنگ به تعجیل
یک چشمه سهل است […]

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲
ای تنگ شکر تنگ دل از تنگ دهانتوی سرو چمن پا به گل از سرو چمانت
خرسند شکاری که نشینی به کمینشقربان خدنگی که رها شد ز کمانت
تا آینه از خوبی خود با خبرت کردخود را نگرانی و جهانی نگرانت
مانند تو بر روی زمین نادرهای نیستزان خوانده فلک نادرهٔ دور زمانت
مویی که بدان بستگی رشته جهانهاستدر […]
