ای تنگ شکر تنگ دل از تنگ دهانت
وی سرو چمن پا به گل از سرو چمانت
خرسند شکاری که نشینی به کمینش
قربان خدنگی که رها شد ز کمانت
تا آینه از خوبی خود با خبرت کرد
خود را نگرانی و جهانی نگرانت
مانند تو بر روی زمین نادرهای نیست
زان خوانده فلک نادرهٔ دور زمانت
مویی که بدان بستگی رشته جهانهاست
در شهر ندیدیم به جز موی میانت
ماییم و سری در سر سودای محبت
آن هم به فدای قدم نامه رسانت
گویند که بالات بلای تن و جان است
بر جان و تنم باد بلای تن و جانت
آن جا که فروغی به سخن لب بگشایی
طوطی ز چه رو دم زند از شرم لبانت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف زیبایی و جذبه معشوق میپردازد. او با استفاده از تصاویری مانند "تنگ شکر" و "سرو چمن" به ویژگیهای خاص معشوق اشاره میکند و از تاثیرگذار بودن حضور او در زندگیاش سخن میگوید. شاعر همچنین به حقایق عمیقتری درباره عشق و علاقهاش اشاره میکند و از احساساتش نسبت به معشوق به گونهای عاشقانه و دلنشین سخن میگوید. بهطور کلی، این شعر سرشار از احساسات و تمجید از زیباییهای معشوق است که بر زندگی شاعر تأثیر عمیق گذاشته است.
هوش مصنوعی: ای دل تنگ و بی طاقت، از لبان شیرین تو دل گرفتهام. تو مانند سرو زیبایی هستی که به گلها قدم گذاشتهای و زیباییات را دوچندان کردهای.
هوش مصنوعی: خوشحال شکارچی که در کمین نشستهای، قربانی تیری است که از کمانت رها شده است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که زمانی که آینه از زیبایی و خوبی تو خبر میدهد، خود را در برابر آن زیبایی میبینی و جهانی که متوجه توست، به نگرانی و احساسات تو پاسخ میدهد. در واقع، آینه نمایشگر واقعی خود توست و تو را به فکر و تأمل درباره خودت وادار میکند.
هوش مصنوعی: بر روی زمین کسی همچون تو وجود ندارد که آسمان دربارهات به ستایش بپردازد و تو را از نادرههای زمانه بداند.
هوش مصنوعی: موهایی که به آن، رشتههای هستی و جهانها گره خورده است، در هیچ شهری جز در میان موهای تو ندیدیم.
هوش مصنوعی: ما عاشق محبت هستیم و تمام وجودمان را فدای کسی میکنیم که پیغام محبت را به ما میرساند.
هوش مصنوعی: میگویند که عشق و وابستگی به معشوق، بزرگترین مشکل و درد برای روح و جسم انسان است، اما برای من، این مشکل و درد ناشی از عشق تو، بر جان و تنم مبارک است.
هوش مصنوعی: جایی که تو با زیبایی صحبت میکنی و سخن به زبان میآوری، طوطی چه دلیلی دارد که از روی شرم لبهای تو حرفی بزند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جان و تنم ای دوست فدای تن و جانت
مویی نفروشم به همه ملک جهانت
شیرینتر از این لب نشنیدم که سخن گفت
تو خود شکری یا عسلست آب دهانت
یک روز عنایت کن و تیری به من انداز
[...]
جان جوهر پاک است و تن ار سرو روانت
تن پیش تنت ریزم و جان بر جانت
تو در دل من ساکن و من در طلب تو
جویان شده فریاد زنان گرد جهانت
در خاک بجوید دل من روز اجل را
[...]
ای هر دو جهان خاک ره سرو روانت
گردون مطوق یکی از فاختگانت
بر کوتهی بینش خود داد گواهی
آن کس که نشان داد برون از دو جهانت
پنهانتر ازانی که توانت به نشان یافت
[...]
در چشم شناسای ره و رسم امانت
دزدیدن گردن بود از تیغ خیانت
پوشیده نظر، دیده ور از یاری مردم
کور است که دارد ز عصا چشم اعانت
یک فایده خواری ما اینکه عزیزان
[...]
دانی چه تمیز است میان تن و جانت
تو جان جهانی و بود جسم جهانت
با تلخی جان باختنم کام نه تلخ است
نامم ببری گر دم رفتن بزبانت
ظلمات خم زلف سیه من چو سکندر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.