بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴۲
کو رنگ، چه بو؟ جلوهٔ یارست ببینید
گل نیست همان لالهعذارست ببینید
زبن برگ گلی چند که آیینهٔ رنگند
آن دست که بیرون نگارست ببینید
آفاق به عرض اثر خویش اسیرست
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴۳
چینی هوسان عبرت مستور ببینید
رسوایی موی سر فغفور ببینید
دام است پراکنده و صیدی به نظر نیست
هنگامه ی این سلسله ی کور ببینید
بیپرده عیان است چه دنیا و چه عقبا
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴۹
ای ساز بر و دوش تو پیراهنکاغذ
تا چند به هر شعله زنی دامنکاغذ
کس نیست که بر خشکی طبعت نستیزد
گر آتش وگر آب بود دشمنکاغذ
بیکسب هنر فیض قبولی نتوان یافت
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵۰
ای شعله نهال از قلمت گلشن کاغذ
دود از خط مشکین تو در خرمن کاغذ
خط نیستکهگلکرد از آنکلکگهربار
برخاسته از شوق تو مو بر تن کاغذ
با حسرت دل هیچ نپرداخت نگاهت
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰۲
ای قاصد تحقیق ز تسلیم مددگیر
هر چند رهت تا سر زانوست بلد گیر
فرصت اثر کاغذ آتش زده دارد
چشمی به خیال آب ده و عمر ابد گیر
پس از توگذشتهست غبار رم فرصت
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰۳
در عشق زپرواز نفس آینه برگیر
هرچند رهت قطع شود باز ز سر گیر
تا کی چو گهر در گره قطره فسردن
توفان شو و آفاق به یک دیدهٔ تر گیر
در ملک شهادت دیت است آنچه بیابند
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰۴
دل بیضهٔ طاووس خیال است به برگیر
یعنی نفسی چند توهم درته پرگیر
این صبح امیدیکه طرب مایهٔ هستیست
بادی به قفس فرضکن آهی به جگرگیر
اقبال به آتش همه یاس است ندامت
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱۳
از جیب هزار آینه سر بر زدهای باز
ایگل ز چه رنگ این همه ساغر زدهای باز
تمثال چه خون میچکد از آینه امروز
نیش مژهای بر رگ جوهر زدهای باز
در خلوت شرمت اثر ضبط تبسم
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱۴
جامی مگر از بزم حیا در زدهای باز
کاتش به دل شیشه و ساغر زدهای باز
آن زلف پریشان زدهای شانه ندانم
بر دفتر دلها ز چه مسطر زدهای باز
برگوشهٔ دستار تو آن لالهٔ سیراب
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱۶
سودای تک و تاز هوسها ز سر انداز
پرواز به جایی نتوان برد پر انداز
هرجا تویی آشوب همین دود و غبار است
از خویش برآ طرح جهان دگر انداز
شوریکه ز زیر و بم این پرده شنیدی
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲۹
دارم دلی از داغ تمنای تو لبریز
چون کاغذ آتش زده غربال شرربیز
چون شمع مپرسید ز سامان بهارم
سیلاب بنای خودم از رنگ عرقریز
تحقیق ز صنعتگری وهم مبراست
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۴۳
بیپردگی کسوت هستی ز حیا پرس
این جامه حریر است ز عریانی ما پرس
آه است سراغ نم اشکی که نداریم
چون گم شود آیینهٔ شبنم ز هوا پرس
اسرار وفا منحصر کام و زبان نیست
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷۲
فریاد جهان سوخت نفس سعی کمندش
تا سرمه رسانید به مژگان بلندش
از حیرت راه طلبش انجم و افلاک
گم کرد صدا قافلهٔ زنگله بندش
ننمود سحر نیز درین معرض ناموس
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۲
صبح از چه خرابات جنونکرد بهارش
کافاق به خمیازه گرفتهست خمارش
شام اینهمه سامان کدورت زکجا یافت
کز زنگ نشد پاک کف آینهدارش
گردون به تمنای چه گل میرود از خویش
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۳
آن را که ز خود برد تمنای سراغش
چون اشک پر از رفتن خود کرد ایاغش
هر چرب زبانی که به شوخی علم افراشت
کردند چو شمع از نفس سوخته داغش
رحم است بر آن خسته که چون آه ندامت
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰۶
مرغی که پر افشاند به گلزار خیالش
پرواز سپردند به مقراض دو بالش
سرگشتگی ذره ز خورشید عیان است
ای غافل حالم نظری کن به جمالش
در غنچهٔ دل رنگ بهار هوسی هست
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰۷
هرگه روم از خویش به سودای وصالش
توفان کند از گرد رهم بوی خیالش
خواندند بهکوثر ز لب یار حدیثی
از خجلت اظهار عرقکرد زلالش
رنگیکه دمید از چمن وحشت امکان
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۰
عیب همه عالم ز تغافل به هنر پوش
این پرده به هر جا تنک افتد مژه در پوش
بیقطع نفس کم نشود هرزهدرایی
رسوایی پرواز به افشاندن پر پوش
در زنگ خوشست آینه از ننگ فسردن
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۶
رنگ گل تعبیر دمید از کف پایش
تا چشم به خونکه سیهکرده حنایش
عمریستکه عشاق به آنسوی قیامت
رفتند به برگشتن مژگان رسایش
چون صبح به سیر چمن دهر ندیدیم
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۹
اشکم قدم آبله فرسا ننهد پیش
تا رفتن دل پای تقاضا ننهد پیش
دل سجده فروش سرکویی است کز آن جا
خاکم همهگر آب شود پا ننهد پیش
کیفیت یادت ز خودم میبرد آخر
[...]