گنجور

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۳

 

گرد گل سرخ اندر خطی بکشیدی

تاخلق جهان را بفگندی به خلالوش

کافور تو بالوس بود، مشک تو باناک

بالوس تو کافور کنی دایم مغشوش

رودکی
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۱

 

ای خفته همه عمر و شده خیره و مدهوش

وز عمر و جهان بهرهٔ خود کرده فراموش

هر گه که همیشه دل تو بیهش و خفته است

بیدار چه سود است تو را چشم چو خرگوش؟

این دهر نهنگ است، فرو خواهد خوردنت

[...]

ناصرخسرو
 

عمعق بخاری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - تغزل

 

دوش آن صنم سنگدل سیم بنا گوش

آمد بر من تنگ دل و خسته و مدهوش

دو نرگس مخمور چو دو نایژه خون

دو لعل گهر پوش چو دو ناوچه نوش

ای عارض سیمینش پر از قطره سیماب

[...]

عمعق بخاری
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۹

 

ای بس قدح درد که کردست دلم نوش

دور از لب و دندان شما بی خبران دوش

گه بوسه همی داد بر آن درد لب و چشم

گه رقص همی کرد بر آن حال دل و هوش

گه عقل همی گفت که ای طبع تو کم نال

[...]

سنایی
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۹

 

سرمست درآمد ز درم نیمه شبی دوش

ماهی که به یک غمزه ببرد از دل ما هوش

برجستم و گفتم که به بر در کشم او را

گفتا نه کنار است و نه بوس است و نه آغوش

از ما چه خطا رفت وفای تو همین بود

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۷۱۷

 

تا صبح قیامت نشود ذوق فراموش

آن را که کند با تو شبی دست در آغوش

نقاش اگر این روی ببیند متحیر

چون صورت دیوار بماند ز تو خاموش

برمردم دیوانه چه انکار که عاقل

[...]

حکیم نزاری
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹۴

 

آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش

وان تلخی گفتار و شکر خنده خون نوش

رسوا شدم از حالت خود زان که همه جاست

رخساره به گفتار و من دلشده خاموش

پوشیده نماند آتش من در تن چون کاه

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۸

 

ای حلقه زده افعی مشکین تو بر دوش

وی خنده زده شکّر شیرین تو بر نوش

از کوه نتابد چو تو خورشید کمربند

وز باغ نخیزد چو تو شمشاد قباپوش

چون دوش شبی تیره ندیدم بدرازی

[...]

خواجوی کرمانی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۸

 

گر زلف دراز فکنی از طرف بناگوش

بسیار سر افتد به قدم های تو از دوش

هر گاه که به وصغ دو رخ خوب تو افتم

دارم چو سر زلف تو از هر طرفی گوش

نتوان با زبان با تو غمی گفت چو خامه

[...]

کمال خجندی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۳ - مخمس ترکیب

 

ای صوفی پشمینه! لباس عسلی پوش

زان خم که خرد می زند از شوق میش جوش

بگذر تو از این خرقه و سجاده و می نوش

کانکس که نصیحت ز بزرگان نکند گوش

نسیمی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۷

 

تنها ز کجا می رسی ای سرو قباپوش

دردا که تو می آیی و من می روم از هوش

من لذت دیدار چه دانم که هنوزت

از دور ندیده فتم آشفته و مدهوش

هر چند برون نیستی از خاطر تنگم

[...]

جامی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۶ - تتبع مخدوم

 

یارب چه بلایی‌ست که آن شوخ قدح‌نوش

هر باده که با غیر خورد من روم از هوش

از بسکه سبوی در میخانه کشیدم

شد چون کف دست شترمست مرا دوش

آن چشم سیه را نبود حاجت سرمه

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۱

 

هر لحظه مرا ذوق محبّت برد از هوش

شبها که کنم با غم او دست در آغوش

یک دم نتوانم به خیال تو به سر برد

زان رو که چو یاد تو کنم، می‌روم از هوش

دارم به رهت چشم، اجل زودتر امشب

[...]

میلی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت اول

 

برآشفته عقل و پراکنده هوش

ز قول نصیحت گر آنده گوش

شیخ بهایی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۷

 

از خوی کریم تو گنه گشت فراموش

شرمنده نماندیم زهی عفو خطاپوش

دل راه تو پویید و نهد بر سر و جان پای

جان دست تو بوسید و زند بر دل و دین دوش

جز بر تو نخوانم که ندرد ورقم بخت

[...]

نظیری نیشابوری
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۰

 

دلی در سینه دارم مست و مدهوش

به جز یاد تو از یادش فراموش

اگر زاهد بمیرد من نگیرم

به جز حرف خط پیمانه در گوش

زند همچون رگ نشتر گشوده

[...]

فیاض لاهیجی
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۶

 

چندار که بود لعل روانبخش تو خاموش

بی‌پرده نگوئی بکس اسرار خود ار هوش

کاسرار شود فاش چو از لب شنود گوش

پیداست از آنگردش چشم و علم دوش

کاندر پی تاراجی بی‌پرده و روپوش

[...]

صفی علیشاه
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱

 

ای پاک‌تر از دانش و پاکیزه‌تر از هوش

دیدیم ترا کردیم این هر دو فراموش

دانش ز غلامیت کشد حلقه فراگوش

هوش از اثر رای تو بنشیند خاموش

از آن لب پرلعل و از آن باده پرنوش

[...]

ادیب الممالک
 
 
sunny dark_mode