دوش آن صنم سنگدل سیم بنا گوش
آمد بر من تنگ دل و خسته و مدهوش
دو نرگس مخمور چو دو نایژه خون
دو لعل گهر پوش چو دو ناوچه نوش
ای عارض سیمینش پر از قطره سیماب
ای زلفک مشکینش پر از عنبر پر جوش
دو لب چو دو تا لعل و دو یاقوت شکر بار
دو رخ چو دو گلبرگ و دو خورشید زره پوش
از خون رخ رنگینش پر از جدول تقویم
وز اشک پر از گوهر ناسفته بناگوش
غرقه شده از خون دل آن چهره شیرینش
تیره شد از گرد غم آن صورت نیکوش
آمد بر من، گفت: زهی یار وفادار
بس زود شد این بیعت و سوگند فراموش
ما را ببها عرضه کند پیش تو نخاس
تو سنگدل از دور همی بینی و خاموش
ای راه خرد بسته، گهی چند بره آی
وی سد جفا بسته، زمانی بوفا کوش
بی قدرترین کس منم امروز بر تو
یاد آیدت آن گه که تهی ماند آگوش
بس خون که فرو ریزی شبگیر ببالین
آن شب که مرا جویی از دامن شب پوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، عاشق با احساساتی پرشور و غمانگیز درباره معشوق خود سخن میگوید. او توصیفاتی از زیبایی معشوقش ارائه میدهد، چون چهرهای سیمین، زلفانی مشکین و لبهایی چون لعل. با این حال، او از غم و اندوهی که بر دلش نشسته و تغییراتی که در چهره معشوق بهواسطه غم ایجاد شده، سخن میگوید. عاشق به یادآوری پیمان و عشق گذشته اشاره میکند و از بیتوجهی و سردی معشوقش احساس ناامیدی میکند. او همچنین به احساس بیقدری و رنجی که از جدایی میکشد، اشاره میکند و در نهایت از معشوق میخواهد که به او توجه کند.
هوش مصنوعی: دیشب آن معشوقه سرد و بیرحم که با زیباییاش شهره است، نزد من آمد. من که دلم گرفته و خسته بودم، در حالتی از حیرت و مجذوبیت به سر میبردم.
هوش مصنوعی: دوگل نرگس مست مانند دو نی، خون دو لعل از آنها میچکد و دو گوهر درخشان همچون دو قایق نوشیدنی را در خود دارند.
هوش مصنوعی: ای چهره زیبایش پر از قطرات نقره است و موهایش که مانند مشک سیاه است، پر از عطر خوش علف و سرشار از زندگی میباشد.
هوش مصنوعی: دو لب مانند دو لعل و دو یاقوت شیرین هستند، و دو چهره همچون دو گلبرگ زیبا و دو خورشید که زرهای بر تن دارند.
هوش مصنوعی: از خون چهرهاش رنگی پر از تاریخ است و گوشش پر از اشکهایی است که مانند جواهر ناب میدرخشند.
هوش مصنوعی: چهره زیبا و دلفریب او به خاطر رنج و غمهای بسیار، رنگش تیره و خسته شده است و به نوعی از درد دلش غرق شده است.
هوش مصنوعی: او به سراغ من آمد و گفت: چه خوب است که دوست وفاداری دارم، اما این پیمان و قسم خیلی زود فراموش شده است.
هوش مصنوعی: ما را به قیمت و ارزشگذاری به تو معرفی کند، ولی تو با دل سرد و بیاحساس از دور ما را میبینی و هیچ نمیگویی.
هوش مصنوعی: ای راهی که به خرد و اندیشه میانجامد، گاهی چند لحظه به خود آرامش بده و به یاد بیاور که در برابر سختیها صبور باش و به تلاش ادامه بده تا به روزهای خوب و وفاداری دست پیدا کنی.
هوش مصنوعی: من امروز در نظر تو بیارزشترین فرد هستم، اما یادم خواهی کرد زمانی که دستانت خالی و بیاحتیاج باشد.
هوش مصنوعی: بسیار اشک و غم میریزی بر بالین آن شبی که مرا در جستجوی تو، از آغوش شب جدا کردهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرد گل سرخ اندر خطی بکشیدی
تاخلق جهان را بفگندی به خلالوش
کافور تو بالوس بود، مشک تو باناک
بالوس تو کافور کنی دایم مغشوش
ای خفته همه عمر و شده خیره و مدهوش
وز عمر و جهان بهرهٔ خود کرده فراموش
هر گه که همیشه دل تو بیهش و خفته است
بیدار چه سود است تو را چشم چو خرگوش؟
این دهر نهنگ است، فرو خواهد خوردنت
[...]
ای بس قدح درد که کردست دلم نوش
دور از لب و دندان شما بی خبران دوش
گه بوسه همی داد بر آن درد لب و چشم
گه رقص همی کرد بر آن حال دل و هوش
گه عقل همی گفت که ای طبع تو کم نال
[...]
سرمست درآمد ز درم نیمه شبی دوش
ماهی که به یک غمزه ببرد از دل ما هوش
برجستم و گفتم که به بر در کشم او را
گفتا نه کنار است و نه بوس است و نه آغوش
از ما چه خطا رفت وفای تو همین بود
[...]
آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش
وان تلخی گفتار و شکر خنده خون نوش
رسوا شدم از حالت خود زان که همه جاست
رخساره به گفتار و من دلشده خاموش
پوشیده نماند آتش من در تن چون کاه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.