گنجور

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲

 

با نازکی حسن تو، کی تاب حجاب است

برروی تو، افروختن چهره نقاب است!

از آتش آن چهره، دل سنگ گدازد

تا دیده ترا، خانه آیینه خراب است

لبریز طراوت شده از بس گل رویت

[...]

واعظ قزوینی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۴

 

یاری که غمی می برد از یاد، شراب است

خون گرمی اگر هست درین بزم، کباب است

ناصح مدم افسون، که خراباتی عشقیم

این گوش، پر از زمزمهٔ چنگ و رباب است

هر جا که دلی بود به معمورهٔ امکان

[...]

حزین لاهیجی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰

 

جانم بلب و جام لبالب ز شراب است

فردا چه زیان زآتشم این جام پر آب است

گفتم شب امید من از چهره بر افروز

گیسوش بر آشفت که مه زیر سحاب است

سودی ندهد پند، بگویید بناصح:

[...]

نشاط اصفهانی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۸

 

ساقی من و صهبا مثل ماهی و آب است

پیش آر شط باده که بغداد خراب است

یغمای جندقی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۵ - در ستایش شاهزاده ی رضوان و ساده شجاع السلطنه حسنعلی میرزا طاب ا‌لله ثراه فرماید

 

در چشم منست آنچه به رخسار تو آب است

در جسم منست آنچه به ‌گیسوی تو تاب است

دل بی‌تو بسی تنگتر از سنهٔ چنگ است

جان بی‌تو بسی زارتر از زیر رباب است

بر ما به تکبر نگری این چه غرورست

[...]

قاآنی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱

 

نوشین لب یاقوتیش ار لعل مذاب است

در خاصیت ازچیست که بر عکس شراب است

پیمودن آن باده در اسام گنه شد

نوشیدن این باده بهر کیش ثواب است

نوشیدن این مایه ی انواع تنعم

[...]

صفایی جندقی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱

 

عید است و مرا در طلب باده شتاب است

خورشید مرا ساغر و یاقوت شراب است

با بوسه لعلش نخورم باده گلگون،

کانجا که بود بوسه، بلی باده چو آب است

با چشمه حیوان لبش کوثر و تسنیم

[...]

افسر کرمانی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۲۸ - خورشید منیر

 

مستی اگر از شرب نبید است و شراب است

پس چشم تو ناخورده شراب، از چه خراب است

این رنگ حنا نیست که داری به کف دست

از خون دل ماست که دست تو خضاب است

شب ها ز غم نرگس بیمار تو تا صبح

[...]

ترکی شیرازی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۷۴

 

از شیخ بپرسید گر از اهل کتاب است

آن آیه کدام است که تحریم شراب است

در پیروی شیخ اگر خلد برین است

در مذهب ما صحبت او عین عذاب است

هرگز نتواند سخن شیخ شنیدن

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۹۴

 

شد وقت سحر چشم تو تا چند بخواب است

برخیز که هنگام می و گاه شراب است

تا باده ننوشی نرود خوابت از سر

می دفع خمار آمد و می داروی خواب است

آن جام نه جام است که آبی است فسرده

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۸ - مخمس در تضمین قصیدهٔ منوچهری

 

ایدون که جهان تیره تر از پر غراب است

وقت من از اندوه وز تیمار خراب است

چشم من از اندیشه این رنج پر آب است

«کامد شب و از خواب مرا رنج و عذاب است

میرزا حبیب خراسانی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode