عید است و مرا در طلب باده شتاب است
خورشید مرا ساغر و یاقوت شراب است
با بوسه لعلش نخورم باده گلگون،
کانجا که بود بوسه، بلی باده چو آب است
با چشمه حیوان لبش کوثر و تسنیم
ما تشنه لبان را همه رخشنده سراب است
ساقی تو گلابم چه زنی این همه بر رخ؟
ما را عرق آن گل رخسار، گلاب است
آن خطه حسن است که تعمیر شد از یار
واین کشور عشق است که از جور خراب است
ای پادشه حسن، که در کشور نازی،
دریاب، که دلجویی درویش ثواب است
دلدار به نالیدن افسر ندهد گوش
این ناله عشق است نه طنبور و رباب است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر درباره عشق و شور و شوق زندگی است. شاعر در جشن عید به دنبال باده و خوشی است و وجود محبوبش را مانند خورشید و شراب توصیف میکند. بوسههای محبوبش را برتر از هر نوشیدنی دیگر میداند و به زیبایی او اشاره میکند. در این دلنوشته، شاعر به زیبایی و لطافت عشق میپردازد و از خوشیهایی که در سایه محبوب میتواند یافت شود، سخن میگوید. همچنین، او خواهان محبت و همدلی است و به درویش بودن و دلجویی اشاره میکند. در نهایت، نالههای عاشقانهاش را با سازهای موسیقی مقایسه میکند و بر اهمیت احساسات واقعی تأکید دارد.
هوش مصنوعی: عید فرا رسیده و من به شتاب در پی نوشیدن هستم. خورشید برای من مانند ساغری است و شراب مثل یاقوت قرمز میدرخشد.
هوش مصنوعی: من با بوسهی لعلین او نوشیدنی سرخ رنگ نمیخورم، زیرا در جایی که بوسه وجود دارد، بله، نوشیدنی مانند آب است.
هوش مصنوعی: لبان آن حیوان مانند آبهای بهشتی کوثر و تسنیم است و ما که تشنه هستیم، تنها سرابی درخشان را میبینیم.
هوش مصنوعی: ای ساقی، چرا اینقدر بر چهرهات عطر و گلاب میپاشی؟ ما به خاطر زیباییات از عرق و گل خوشبوتری برخورداریم.
هوش مصنوعی: این سرزمین، سرزمین زیبایی است که با عشق محبوب ساخته شده و این کشور عشقی است که به خاطر ظلم و ستم ویران شده است.
هوش مصنوعی: ای پادشاه زیبا، در سرزمین دلنوازت، لطف کن و بدان که نوازش کردن و دلجویی از درویش، کار نیکی است.
هوش مصنوعی: عاشق نمیتواند به ناله و گریهی معشوق توجه نکند، زیرا این ناله نشانی از عشق است و ربطی به ساز و آواز ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آبادتر آن سینه که از عشق خراب است
آزادی آن دل که در آن زلف تاب است
کو غمزده ای تا کند از ناله من رقص
کاین نامه من زمزمه چنگ و رباب است
جستم به سؤال آب حیاتی ز لب دوست
[...]
بنیاد وجودم ز تو ای دوست خراب است
وین کار خرابی همه از حب شراب است
جانم به عذاب است ز مخموری دوشین
ساقی قدحی ده که در آن عین ثواب است
چون میگذرد عمر سبک رطل گران ده
[...]
ما را زِ خیالِ تو چه پروایِ شراب است؟
خُم گو سر خود گیر، که خُمخانه خراب است
گر خَمر بهشت است بریزید که بی دوست
هر شَربَتِ عَذبَم که دهی، عینِ عذاب است
افسوس که شُد دلبر و در دیدهٔ گریان
[...]
در میکده آنرا که به کف جام شراب است
عیبش مکن ار شام و سحر مست و خراب است
برداشتن از می نتواند سر خود را
از باده هوا در سر آن کو چو حباب است
سر رشته کارش کشد آخر به خرابی
[...]
گر شکوهای آمد به زبان بزم شراب است
باید که بشویند ز دل عالم آب است
زینش نتوان سوخت گر از خویش بنالد
آن مرغ که در روغن خود گشته کباب است
ابری برسد روزی و جانش به تن آید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.