از شیخ بپرسید گر از اهل کتاب است
آن آیه کدام است که تحریم شراب است
در پیروی شیخ اگر خلد برین است
در مذهب ما صحبت او عین عذاب است
هرگز نتواند سخن شیخ شنیدن
آن گوش که پیوسته بر آهنگ رباب است
ما را که بمیخانه چنین مست گرفتند
باشیخ چه سودای سوال است و جواب است
جوئی که از آن باده کشان آب بنوشند
آبی که از آن جوی رود، باده ناب است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی موضوع شراب و تحریم آن از دیدگاه مذهبی میپردازد. شاعر به شیخ یا عالم دینی میپرسد که آیا او آیهای را درباره تحریم شراب میشناسد. او با انتقاد از پیروی از شیخ، میگوید که اگر پیروی از او به بهشت منجر شود، اما صحبتهای او برایش عذابآور است. شاعر اشاره میکند که شنیدن کلام شیخ برای کسانی که به موسیقی و لذتهای دنیوی علاقهمندند، دشوار است. در پایان، او به زندگی خود به عنوان کسی که تحت تأثیر میخانه و شراب قرار گرفته اشاره میکند و میپرسد که این گفتگو با شیخ چه فایدهای دارد، چون در نهایت آنها به باده نوشی و لذتهای دنیوی خود ادامه میدهند.
هوش مصنوعی: از شیخ پرسیدند که آیا در میان کتابهای آسمانی آیهای وجود دارد که نوشیدن شراب را حرام کند، آن آیه کدام است؟
هوش مصنوعی: اگر در پیروی از شیخ به بهشت برویم، در مذهب ما صحبت کردن با او مانند عذابی سخت است.
هوش مصنوعی: گوشی که همیشه صدای دوتار را میشنود، هیچگاه نمیتواند سخنان عالمانه و عارفانه را درک کند.
هوش مصنوعی: ما را که در میخانه به شدت تحت تأثیر قرار گرفتهایم، از این درگیری با سوال و جوابهای فلسفی و دینی با یک پیر یا عالم چه فایدهای دارد؟
هوش مصنوعی: نهر و جویی وجود دارد که آب از آن جاری میشود و افرادی که از آن آب مینوشند، از بادهای با کیفیت و ناب بهرهمند میشوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آبادتر آن سینه که از عشق خراب است
آزادی آن دل که در آن زلف تاب است
کو غمزده ای تا کند از ناله من رقص
کاین نامه من زمزمه چنگ و رباب است
جستم به سؤال آب حیاتی ز لب دوست
[...]
بنیاد وجودم ز تو ای دوست خراب است
وین کار خرابی همه از حب شراب است
جانم به عذاب است ز مخموری دوشین
ساقی قدحی ده که در آن عین ثواب است
چون میگذرد عمر سبک رطل گران ده
[...]
ما را زِ خیالِ تو چه پروایِ شراب است؟
خُم گو سر خود گیر، که خُمخانه خراب است
گر خَمر بهشت است بریزید که بی دوست
هر شَربَتِ عَذبَم که دهی، عینِ عذاب است
افسوس که شُد دلبر و در دیدهٔ گریان
[...]
در میکده آنرا که به کف جام شراب است
عیبش مکن ار شام و سحر مست و خراب است
برداشتن از می نتواند سر خود را
از باده هوا در سر آن کو چو حباب است
سر رشته کارش کشد آخر به خرابی
[...]
گر شکوهای آمد به زبان بزم شراب است
باید که بشویند ز دل عالم آب است
زینش نتوان سوخت گر از خویش بنالد
آن مرغ که در روغن خود گشته کباب است
ابری برسد روزی و جانش به تن آید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.