گنجور

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸

 

ای بندهٔ روی تو خداوندان

دیوانهٔ زلف تو خردمندان

بازار جمال روی خوبت را

آراسته رسته رسته دلبندان

در هر پس در مجاوری داری

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷

 

ای برده دل من و جفا کرده

بافرقت خویشم آشنا کرده

آخر به جفا مرا بیازردی

در اول دوستی وفا کرده

روی از تو بتا چگونه گردانم

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶

 

ای دوست به کام دشمنم کردی

بردی دل و زان پسم جگر خوردی

چون دست ز عشق بر سر آوردم

از دست شدی و سر برآوردی

آن دوستیی چنان بدان گرمی

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳

 

بدخوی‌تری مگر خبر داری

کامروز طراوتی دگر داری

یا می‌دانی که با دل و چشمم

پیوند و جمال بیشتر داری

روزی که به دست ناز برخیزی

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۴

 

الحق نه دروغ محتشم یاری

نازت بکشم که جان آن داری

ناز چو تویی توان کشید ای جان

با این همه چابکی و عیاری

با روی تو در تفکرم کایزد

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۵

 

در حسن قرین نوبهار آیی

در جور نظیر روزگار آیی

چون شاخ زمانه‌ای که هر ساعت

از رنگ دگر همی بیارایی

هر وعده که بود در میان آمد

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۷ - مدح ابوالمفاخر امیر فخرالدین میرآب مرو معروف به آبی

 

ای قبلهٔ کوی خاکی و آبی

وی فخر همه قبیلهٔ آبی

ای یافته هرچه جسته از گیتی

جز مثل که این یکی نمی‌یابی

اجرام ز رشک پایهٔ قدرت

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۶ - در مدح ناصرالدین طوطی‌بک

 

ای رفته به فرخی و فیروزی

باز آمده در ضمان به‌روزی

بر لالهٔ رمح و سبزهٔ خنجر

در باغ مصاف کرده نوروزی

چون تیر نهاده کار عالم را

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۴ - در مدح عمادالدین پیروزشاه عادل

 

ای برده ز شاهان سبق شاهی

با تو همه در راه هواخواهی

هم فتح ترا بر عدد افزونی

هم وهم ترا از عدم آگاهی

واثق شده بر فتح نخستینت

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۴ - در قناعت و آزادگی

 

آلودهٔ منت کسان کم شو

تا یک شبه در وثاق تو نانست

راضی نشود به هیچ بد نفسی

هر نفس که از نفوس انسانست

ای نفس به رستهٔ قناعت شو

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۷۴ - مطایبه با باغبانی که ازو کدوی تر خواسته

 

بردم به کدوی تر بدو حاجت

انگشت نهاد پیش من بر سر

گفتا به گدوی خشک من گر هست

اندر همه باغ من کدویی تر

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۶۹ - در ریاضت خاطر

 

چون من به ره سخن فراز آیم

خواهم که قصیده‌ای بیارایم

ایزد داند که جان مسکین را

تا چند عنا و رنج فرمایم

صد بار به عقده در شوم تا من

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۹۱ - پیراهن کتان سنبلی از فریدالدین کاتب خواهد

 

ای پایهٔ دانش از دلت عالی

وی دیدهٔ بخشش از کفت روشن

آمال و نسیم و بوی خلق تو

یعقوب و نسیم و بوی پیراهن

پیراهن مدت تو دوران را

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۴۳ - غرض از این لغز ریواس است

 

آن چیست کز آن طبق همی تابد

چون عاج به زیر شعر عنابی

ساقش به مثل چو ساعد حورا

دستش به مثال پای مرغابی

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۶۱ - در مدح فیروزشاه

 

ای رفته به فرخی و فیروزی

باز آمده در ضمان بهروزی

از لالهٔ رمح و سبزهٔ خنجر

در باغ مصاف کرده نوروزی

چون تیر نهاده کار عالم را

[...]

انوری
 
 
۱
۲
sunny dark_mode