گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۰ - ناله از تیره بختی خود و امتداد گرفتاری

 

از کرده خویشتن پشیمانم

جز توبه ره دگر نمی دانم

کارم همه بخت بد بپیچاند

در کام زبان همی چه پیچانم

این چرخ به کام من نمی گردد

[...]

۶۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۵

 

ای مرهم ریش و مونس جانم

چندین به مفارقت مرنجانم

ای راحت اندرون مجروحم

جمعیت خاطر پریشانم

گویند بدار دستش از دامن

[...]

۱۱ بیت
سعدی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۱۰۵

 

عاشق و خسته و پریشانم

چاره درد عاشقی نمی دانم

۱ بیت
صوفی محمد هروی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » قصاید » شمارهٔ ۵ - قصیده

 

چون نام لب تو بر زبان رانم

از دست مگس گریخت، نتوانم

شوریدهٔ آن لبان میگونم

آشفته طرهٔ پریشانم

دیوانهٔ حرفهای موزونم

[...]

۳۳ بیت
رضی‌الدین آرتیمانی
 

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۹ - قصیده شکوائیه از فتنه جوئی ابنای زمان و از بخت بد خود

 

ای بخت بد ای مصاحب جانم

ای وصل تو گشته اصل حرمانم

ای بی تو نگشته شام یک روزم

ای باتو نرفته شاد یک آنم

ای خرمن عمر از تو بر بادم

[...]

۱۵۴ بیت
قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۰ - قائم مقام این قصیده را از قول پاشاخان ایروانی فرموده

 

چشمی بگشا مگر نه من آنم،

کز حسن نظیر ماه تابانم؟

با تیر نگه مگر نه فتا کم

با زلف سیه مگر نه فتانم؟

در عشوه مگر نه راحت روحم

[...]

۴۰ بیت
قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۱ - قطعه ای است هنگام تبعید در خراسان

 

ای وای به من که یک غلط گفتم

از گفته خویشتن پشیمانم

جز جاده کوی تو نمی دانم

با این همه وسع ملک سبحانم

در ملک رضا نشستنم خوش تر

[...]

۸ بیت
قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » منشآت » نامه‌های فارسی » شمارهٔ ۸۱ - خطاب به میرزا محمدعلی خان شیرازی

 

مرغ دل و آتش غم اینک هست

گر حرص بود به مرغ بریانم

با چشمه چشم خون فشان فارغ

از ماء معین راح ریحانم

جز خون جگر مباد در جامم

[...]

۳ بیت
قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » منشآت » نامه‌های عربی » رساله شکوائیه که قائم مقام در ایام معزولی نوشته است

 

من واپس کاروان و پیش از من

رفتند برادران و خویشانم

گر از غم صد چو ماه کنعانم بود

می گفتم من که پیر کنعانم

آن کس که بدین جهان فرستادم

[...]

۵ بیت
قائم مقام فراهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - در نکوهش و مذمت دنیا و اهل آن و معارف و حکم در حالت ضعف و ناتوانی فرموده است

 

بگرفت باز درد گریبانم

زن دست ای حکیم بدرمانم

سختم فشار داد بهم بستان

از چنگ شیر شرزه غژمانم

باریک تر ز مویم و این انده

[...]

۱۰۶ بیت
صفای اصفهانی
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۷ - بث الشکوی

 

تا بر زبر ری است جولانم

فرسوده و مستمند و نالانم

هزلست مگر سطور اوراقم

یاوه است مگر دلیل و برهانم

یا خود مردی ضعیف تدبیرم

[...]

۴۲ بیت
ملک‌الشعرا بهار