من سکه زنم به قالبی خوب

او نیز زند ولیک مقلوب

گَرد از سر این نمد فرو روب

پایی به سر نمد فروکوب

آفت نرسیده دختری خوب

چون عقل به نام نیک منسوب

چشمی و سرینی اینچنین خوب

بر هر دو نبشته غیر مغضوب

من چون تو دگر ندیده‌ام خوب

منظور جهانیان و محبوب

کاین طفل مبارک اختر خوب

یوسف صفتی شود چو یعقوب

نوفل که به مهر تست منسوب

دارد پس پرده دختری خوب

هر جا که ز کف بیفکنی چوب

بر معرکه ددان فتد کوب

گردد ز لباس خط ناخوب

در دیده عیبجویی معیوب

اینست اگر ز شعر مطلوب

گوسالهٔ ماست شاعر خوب

کردار بدان نیاید از خوب

خوبست هر آنچه کرد محبوب

بر طالب کعبه خستگی نیست

چون پرده کشد جمال مطلوب

بر طالب کعبه خستگی نیست

[...]

دلهای پر از غبار و آشوب

هرگز نشود مقام محبوب