جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۶ - در بی وفایی عالم و سرعت زوال حیات فانی
جامی به کسی مگیر پیوند
کاخر دل ازو ببایدت کند
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۸ - در ختم کتاب و خاتمه خطاب
من نیز سفال ریزه ای چند
کردم با هم به حیله پیوند
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۸ - در ختم کتاب و خاتمه خطاب
شعری که ز خاطر خردمند
زاید به مثل بود چو فرزند
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹ - مثنوی در مرگ حیرتی شاعر
لیکن به هوای نفس یک چند
در دهر بساط عیش افکند
وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » مثنویات » در هجو کیدی (یاری) شاعر نما
بیزنگله پای خویش مپسند
چشمش بکن و به پای خود بند
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش اول - قسمت اول
دل در سخن محمدی بند
ای پور علی ز بوعلی چند
رضیالدین آرتیمانی » ترجیع بند
آن شوخ به شیوهٔ شکرخند
زخمم ز نمک لبالب آکند
آن ترک به طرهٔ پریشان
دین و دل ما ز هم پراکند
ببرید هزار یار و اغیار
[...]
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱ - تبع ترجیع بند شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی مذیل به مدح ابوالفتح بهادر عبدالرحیم خان بن بیرام خان گفته شده
دلکنده شدم ز خویش و پیوند
اما ز تو دل نمیتوان کند
خاطر به کدام مهر و شفقت
دارم به تصور تو خرسند
بر گردن من نهاده شوقت
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - مدح حسنخان شاملو
کرد از لب سحر ساز یک چند
بر صفحه گلشنی شکرخند
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۲ - تعریف بارندگی و گل و لای دامن کوه کشمیر
هر گل که بخاک داشت پیوند
بسرشت بگل بسان گلقند
وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۱۹ - صفت صحّاف
هر پیوندی برای من بند
شد تا چو قلمم به دامم افکند
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲
دل در خم زلف او طپد چند
ممکن نبود نجات ازین بند
زآن گمشده کز غمش به جانم
چون یعقوب از فراق فرزند
گیرم نکنم شکایت اما
[...]
حزین لاهیجی » مثنویات » تذکرة العاشقین » بخش ۲ - در مناجات باری تعالی عزّ اسمهُ
قهرش به مذاق جان، شکرخند
با جور تو، لطف آرزومند
حزین لاهیجی » مثنویات » تذکرة العاشقین » بخش ۱۰ - در مخاطبهٔ نفس و خاتمهٔ کتاب گوید
بگذار حدیث و لب فروبند
خاموش نشین، فسانه تا چند؟
خالد نقشبندی » مخمسات » شماره ۱
بی صبر و شکیب داشت یک چند
خون دل ریش آرزومند
با هجر تو تا گرفت پیوند
ای من به خیال از تو خرسند
قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۵ - از نامه قائم مقام به فرزندش محمد
غلامان را بگو تا مشک سایند
کنیزان را بگو تا عود سوزند