جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۴ - بیمار شدن شوهر لیلی و وفات یافتن وی با داغ محرومی از وصال لیلی
باشی به جهان به درد یکچند
وز وی ببری به درد پیوند
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۸ - رفتن مجنون به طفیل گدایان به خیمه گاه لیلی و شکستن لیلی کاسه وی را و رقص کردن مجنون از ذوق آن
می گشت به کوه و دشت یکچند
از دوست همی به پوست خرسند
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۰ - خبر یافتن اعرابی از حال مجنون و به زیارت وی رفتن و چند روز با وی بودن و اشعار یاد گرفتن
از صحبت او برید پیوند
بر خاطر ازو قصیده ای چند
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۵ - صفت خزان و فرو ریختن برگ جمال لیلی از شاخسار حیات و وصیت کردن که وی را در زیر پای مجنون به خاک کنند
بغداد به کوفگی نشانمند
با کرگس و کوف گشته خرسند
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۵ - صفت خزان و فرو ریختن برگ جمال لیلی از شاخسار حیات و وصیت کردن که وی را در زیر پای مجنون به خاک کنند
نگذاشتیم به دوست پیوند
تا فرقت وی به مرگم افکند
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۵ - صفت خزان و فرو ریختن برگ جمال لیلی از شاخسار حیات و وصیت کردن که وی را در زیر پای مجنون به خاک کنند
بگریست که ای خجسته فرزند
وز صحبت من گسسته پیوند
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۶ - در بی وفایی عالم و سرعت زوال حیات فانی
جامی به کسی مگیر پیوند
کاخر دل ازو ببایدت کند
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۸ - در ختم کتاب و خاتمه خطاب
من نیز سفالریزهای چند
کردم با هم به حیله پیوند
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۸ - در ختم کتاب و خاتمه خطاب
شعری که ز خاطر خردمند
زاید به مثل بود چو فرزند
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹ - مثنوی در مرگ حیرتی شاعر
لیکن به هوای نفس یک چند
در دهر بساط عیش افکند
وحشی بافقی » دیوان اشعار » مثنویات » در هجو کیدی (یاری) شاعر نما
بیزنگله پای خویش مپسند
چشمش بکن و به پای خود بند
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش اول - قسمت اول
دل در سخن محمدی بند
ای پور علی ز بوعلی چند
رضیالدین آرتیمانی » ترجیع بند
آن شوخ به شیوهٔ شکرخند
زخمم ز نمک لبالب آکند
آن ترک به طرهٔ پریشان
دین و دل ما ز هم پراکند
ببرید هزار یار و اغیار
[...]
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱ - تبع ترجیع بند شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی مذیل به مدح ابوالفتح بهادر عبدالرحیم خان بن بیرام خان گفته شده
دلکنده شدم ز خویش و پیوند
اما ز تو دل نمیتوان کند
خاطر به کدام مهر و شفقت
دارم به تصور تو خرسند
بر گردن من نهاده شوقت
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - مدح حسنخان شاملو
کرد از لب سحر ساز یک چند
بر صفحه گلشنی شکرخند
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۲ - تعریف بارندگی و گل و لای دامن کوه کشمیر
هر گل که بخاک داشت پیوند
بسرشت بگل بسان گلقند
وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۱۹ - صفت صحّاف
هر پیوندی برای من بند
شد تا چو قلمم به دامم افکند