ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۴
این طارم بیقرار ازرق
بربود ز من جمال و رونق
وان عیش چو قند کودکی را
پیری چو کبست کرد و خربق
گوشم نشنود لحن بلبل
[...]

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲۶- سورة الشعرا- مکیة » ۵ - النوبة الثانیة
من قبلها طبت فی الظّلال و فی
مستودع حیث یخصف الورق
ثمّ هبطت البلاد لا بشر
انت و لا مضغة و لا علق
بل نطفة ترکب السّفین و قد
[...]

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده
ای امر تو را نفاذ مطلق
وز امر تو کائنات مشتق

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۶ - خطاب زمین بوس
چون مشعله پیش بین موافق
چون صبح پسین منیر و صادق

کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۱۹ - و قال ایضاً
چارند گواه خواجه اسحق
هر چار بر خرد مصدّق
کانکس که بود برنگ خواجه
مجبول بود ز شّر مطلق
آواز گران و روی فربه
[...]

عراقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱
آن بحر محیط بیکرانه
و آن نور بسیط جاودانه
تا هر نفسی به دیدهٔ حق
بینند همه جمال مطلق

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۶۴
ای پاره ز چنگت به تن صوفی دلق
درشان تو آیت یزید فی الحق
چنگت به سپاه طوقتمش می ماند
کاشکستن او شد سبب راحت خلق

شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۸۱
عالم عرض است و جوهرش حق
این است رموز سر مطلق
جانست چو موج و دل چو دریا
مائیم حباب و تن چو زورق
گنجیم و طلسم مائی ماست
[...]

شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۸۲
در آینهٔ وجود مطلق
خود بینم و خودنمایم الحق
مائیم حباب و آب دریا
هم جام شراب و بحر و زورق
او معشوقست و عاشق ما
[...]

شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۸۹
در آئینهٔ وجود مطلق
خود بیند و خود نماند الحق
مائیم و حباب و آب دریا
زورق بحر است و بحر زورق

شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۹۰
در آینهٔ وجود مطلق
خود بیند و خود نماید الحق
مائیم حباب و آب و دریا
زورق بحریست و بحر زورق

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اشعار الحاقی » شمارهٔ ۱
بشنو سخنی رموز مطلق
بی او تو مزن دم از اناالحق
زیرا که نه حد توست دانی
مهتاب کجا و رنگ زیبق
دانی به یقین که فضل حق بود
[...]

جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۱۲ - رفتن مجنون روز دیگر به قبیله لیلی و ملاقات کردن باوی و به جهت ازدحام اغیار مجال سخن نایافتن
معشوق به درد و غم معانق
باشد به امید وصل عاشق

جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۱۲ - رفتن مجنون روز دیگر به قبیله لیلی و ملاقات کردن باوی و به جهت ازدحام اغیار مجال سخن نایافتن
هر دو معشوق و هر دو عاشق
چون شیر و شکر به هم موافق

جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۲۲ - واقف شدن قبیله لیلی از عشق مجنون با وی و منع کردن وی از ملاقات با لیلی
در دعوی عشق نیست صادق
نتوان لقبش نهاد عاشق

جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳۳ - رسیدن کثیر به روضه پر غزالان و خبر آوردن پیش مجنون و جواب آن شنیدن
سوریش به یاسمن معانق
خیریش به یاسمین موافق

جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳۷ - دیدن جوانی از ثقیف لیلی را در راه کعبه و عاشق شدن بر وی و نکاح کردن وی
گفتا که مناسب است و لایق
این کار به حال هر دو عاشق

جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۰ - میهمان شدن مجنون شخصی را و هم آواز شدن با مرغی که از جفت خود جدا افتاده بود و ناله و فریاد می کرد
گفتا دو حمامه مطوق
بودند به صد صفا و رونق

جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۱ - نامه نوشتن لیلی به مجنون و عذر خواستن که شوهر کردن نه اختیار وی بلکه تکلیف مادر و پدر بود
پیچید چو درج عیش عاشق
از دست رفیق ناموافق
