جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۱۲ - رفتن مجنون روز دیگر به قبیله لیلی و ملاقات کردن باوی و به جهت ازدحام اغیار مجال سخن نایافتن
نایافته نطق را مجالی
ناگفته هنوز حسب حالی
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۱۲ - رفتن مجنون روز دیگر به قبیله لیلی و ملاقات کردن باوی و به جهت ازدحام اغیار مجال سخن نایافتن
دید از اغیار خیمه خالی
گم هر که نه یار ازان حوالی
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۲۳ - خبر یافتن پدر لیلی از ملاقات کردن وی با مجنون و سیاست کردن وی بر آن
هر گاه که یافتی مجالی
لب بگشادی به حسب حالی
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳۲ - حکایت کردن کثیر شاعر عاشق عزه از مجنون پیش خلیفه
ناگه دیدم خجسته حالی
با پشت خمیده چون هلالی
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳۴ - شنیدن خلیفه آوازه مجنون را در عشقبازی و شعرپردازی و طلب داشتن وی
نگذاشت ز عقد آن ل آلی
یک گوش به هیچ حلقه خالی
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳۶ - رسیدن مجنون در قافله لیلی به کعبه و در مناسک حج با وی عشق باختن
زان لیلی را رسد ملالی
و او را ز ملالش انفعالی
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳۹ - زیادت شدن اندوه مجنون از شوهر کردن لیلی و از انسیان بگسستن و با وحشیان پیوستن
انداخت مرا به خردسالی
در پنجه عشق لاابالی
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۰ - میهمان شدن مجنون شخصی را و هم آواز شدن با مرغی که از جفت خود جدا افتاده بود و ناله و فریاد می کرد
نی هرگزشان ز هم ملالی
نی دیده ز هجر گوشمالی
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۲ - رسانیدن قاصد نامه لیلی را به مجنون و خواندن وی آن نامه را
قاصد به شتر نشست حالی
شد مرحله کوب آن حوالی
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۸ - رفتن مجنون به طفیل گدایان به خیمه گاه لیلی و شکستن لیلی کاسه وی را و رقص کردن مجنون از ذوق آن
هر کس که بود در آن حوالی
از سفره رزق دست خالی
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۹ - ملاقات کردن مجنون با لیلی در یکی از راهها و در انتظار مراجعت او در مقام حیرت ایستادن و شیان کردن مرغ بر سر وی
شد کالبدش ز هوش خالی
لیلی به سرش دوید حالی
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۰ - خبر یافتن اعرابی از حال مجنون و به زیارت وی رفتن و چند روز با وی بودن و اشعار یاد گرفتن
شد راحله ز آب و زاد خالی
زد دم ز وداع آن حوالی
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۰
ای دل تو همیشه در وصالی
حیران جمال ذوالجلالی
مفتاح خزاین وجودی
گنجینه گنج بی زوالی
از عز و شرف ملک نیابد
[...]
وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۱ - تعریف شهر اصفهان
چون دل همه خانه ها شمالی
هر یک چو بنای چرخ عالی
وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۲۲ - صفت تخمه فروش
بیند همه عمر خاک مالی
آنرا که بود دو دست خالی
وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۲۸ - صفت سرّاج
آن آیه ی صنع لایزالی
صد زین، به نگاه کرده خالی
حزین لاهیجی » مثنویات » تذکرة العاشقین » بخش ۲ - در مناجات باری تعالی عزّ اسمهُ
افسانه ای از مجاز خالی
پیرایهٔ نکته های حالی
حزین لاهیجی » مثنویات » تذکرة العاشقین » بخش ۳ - نعت سرور انبیا فخر بنی آدم محمّد مصطفی(ص)
کلکم به ترانه های حالی
گسترده نعیم لایزالی
حزین لاهیجی » مثنویات » تذکرة العاشقین » بخش ۵ - در منقبت شاه سوار عرصهٔ لافتی سلام اللّه علیه
یعسوب جهان، علیّ عالی
کز حق به دو عالم است والی