فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۹ - مطلع دوم
ای روزگار را به وجود تو خرّمی
بر خویشتن ببال که یکتای عالمی
چون آسمان به عرصة آفاق سروری
چون آفتاب در همه کشور مسلّمی
بر سایة تو سجده برد نور آفتاب
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - ترکیببند در رثای حضرت سیدالشهدا (ع)
عالم تمام نوحهکنان از برای کیست؟
دوران سیاهپوش چنین در عزای کیست؟
نیلی چواست خیمة نه توی آسمان؟
جیب افق دریده زدست جفای کیست؟
دیگر غم که گونه خورشید را شکست؟
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - ترکیببند در رثای محمدعلی نام از شاگردان فیاض
تا کی درون سینه نگهدارم آه را
رفتم سیه کنم رخ خورشید و ماه را
تا کی سپه به دشمنی ما کشد سپهر
ای ناله جمع کن سپه اشک و آه را
تا کی فلک ببندد راه گریز ما
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۵ - ترکیببند در عشق عرفانی
ای دل بیا که دست ردی بر جهان زنیم
سنگ از زمین کنیم و به فرق زمان زنیم
روشن نگشت از ورق خور سواد کس
این لوح ساده را به سر آسمان زنیم
از چشم مست ساقی جامی طلب کنیم
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴ - خطاب به قاضی سعید قمی
ای جوهری که درته این هشت نُه بساط
چشم خرد ندیده چو تو یک در خوشاب
مینائی سپهر ز خمخانة عقول
آورده کم به نشئة طبعت دگر شراب
چرخ از بیاض صنع به عمر دراز خویش
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵ - جواب فیاض به میرزا محمد سعید
ای آنکه در کف تو ورق چون رخ نگار
بیخامه میزند رقم نقش خط بر آب
وی مظهر عجایب فطرت که طبع تو
قادرترست بر سخن از چشم پرحجاب
نخل بلند همّت گلزار خاطرت
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶ - شاید خطاب به میرزا حبیبالله صدر باشد
صدر جهان و عالم جان و سپهر فضل
ای آنکه آسمانت به جان چاکری کند
اطفال فضل را به جهان بهر تربیت
شد وقت آنکه طبع خوشت مادری کند
شاید اگر طبیعت معجزنمای تو
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰ - خطاب به دوستی
هان ای صبا که باخبری از نیاز ما
یک صبحدم به گلشن آن کو خرام کن
چون داد کام دل دهی از خاک بوسیش
از خون ما به خاک در او سلام کن
آنگاه از زبان شکوة هجران بیدلان
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱ - خطاب به دوستی که بیوفاست
ای نازنین که نازش من بر تو باد و بس
بیگانة غم تو مباد آشنای من
ای آشنای دشمن و ناآشنای دوست
وی دشمن مروّت و خصم رضای من
ای آنکه نیست کار دلم جز وفای تو
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۲ - شاید خطاب به قاضی سعید باشد
ای آنکه هر دم از نگه دلنواز خویش
جان دگر به قالب حسرت روان کنی
بر لب چو نوبهار تبسّم کنی سبیل
رخسار آز را چو رخ گلستان کنی
جوهرنما کند چو غضب تیغ ابروت
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » ملحقات » فراموش کردهاند
جمعی که یادبود فراموش کردهاند
سرمایهٔ وجود فراموش کردهاند
از یاد بردهاند مرا بی حقیقتان
خود را ببین چه زود فراموش کردهاند
از کس شکایتم به جز از بخت تیره نیست
[...]