صدر جهان و عالم جان و سپهر فضل
ای آنکه آسمانت به جان چاکری کند
اطفال فضل را به جهان بهر تربیت
شد وقت آنکه طبع خوشت مادری کند
شاید اگر طبیعت معجزنمای تو
در ملک شرع دعوی پیغمبری کند
طومار نه فلک ز قضا این امید داشت
کانشای فکر بکر ترا دفتری کند
افشانی کتاب کمال ترا ز شوق
خورشید در پیالة گردون زری کند
در لجّة تلاطم امواج فکرتت
کوه متانت تو مگر لنگری کند
خطّی به استقامت طبع خوشت کجاست
تا آسمانِ فکر ترا محوری کند
چون خطبة جلال تو خوانند قدسیان
نه آسمان خطیب ترا منبری کند
با کجسلیقگی مه نو از پی شرف
در مدحسنجیت هوس شاعری کند
گر پرتوی ز عکس جمالت به وی فتد
مه فربهیّ و مهرِ فلک لاغری کند
هم چشم چرخ شد زَمی اکنون که ریگ دشت
از پرتو ضمیر خوشت اختری کند
پیرایة جمال عروس خیال تو
بر دست و پای شاهد دین زیوری کند
معراج فطرت تو بر اوج سمای قدس
بر پیش طاق چرخ نهم برتری کند
کان سنگریزهای بود و بحر قطرهای
آنجا که همّت تو سخاگستری کند
بند زبان ناطقه گردد نفس ز شرم
جایی که فطرت تو سخنآوری کند
کلک تو در خرام چو انشا کنی کلام
خون جگر به کاسة کبک دری کند
بر شعلة طبیعتت ار بشکند نقاب
آتش هوای طینت خاکستری کند
خورشید آسمان به سهائی ملقّب است
در کشوری که طبع خوشت اختری کند
بهر شمیم مجلس انس تو از شرف
خورشید عنبریّ و فلک مجمری کند
شاها ز بیم آنکه ز لطف عمیم تو
این بنده برتری به مه و مشتری کند
دورم فکند از تو به صد حیله آسمان
این ظلم را مگر کرمت داوری کند
در دیده دور از تو و بر تن جدا ز تو
مژگان من سنانی و مو خنجری کند
نزدیک شد که محنت هجران دل مرا
از زندگی ملول و ز هستی بری کند
حرمان بلاست ورنه ز مردن چه غم مرا
مفت من اینکه تا عدمم رهبری کند
تا دیو هجر برد ز ره خاطر مرا
رفت آنکه دیدهام نگهی با پری کند
آیینة امید من از هجر تیره گشت
کو صیقل وصال که روشنگری کند؟
نادیده کام وصل به هجرم فکند چرخ
کز وی مباد پایة من برتری کند
بر من وبال کرد مسلمانی مرا
مشکل که در فرنگ کس این کافری کند
باری روا مدار علیرغم آسمان
کاین خسته خاک گردد و خاکستری کند
لطفی نما که شاید ازین ورطه وارهد
در خدمت تو شاد زید چاکری کند
تا آسمان خمیده کند از درت گذر
تا آفتاب شاهدی و دلبری کند
پیوسته باد شاهد بختت جوان و شاد
پشت عدوت همچو فلک چنبری کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تمجید و ستایش از شخصی بزرگ و خاص میپردازد. شاعر با الفاظی زیبا و مجازی؛ از صفات عالی آن شخص سخن میگوید و او را به عنوان منبع فضایل و علم معرفی میکند. اشاره به ویژگیها و معجزات او و تأثیرات مثبتی که بر دیگران دارد، به طور خاص به تربیت جوانان و شایستگیهای او در رهبری و هدایت افراد پرداخته شده است. در این شعر به موضوع عشق و شوق نیز اشاره میشود و شاعر با احساساتی از غم هجران و آرزوی وصال ابراز میکند. در نهایت، شاعر از خدا میخواهد که محبت و رحمتش شامل حال او شود و در برابر سختیها یاری دهد.
هوش مصنوعی: ای کسی که در صدر و اوج جهان و عالم هستی و فضیلت قرار داری، آسمان به خاطر خدمت و ارادت تو به جان و دل نازک میکند.
هوش مصنوعی: کودکان برای پرورش و یادگیری در این دنیا آمدهاند و زمان آن فرامیرسد که طبیعت خوب مادری بر آنها تأثیر بگذارد.
هوش مصنوعی: شاید اگر زیبایی و جاذبههای طبیعی تو به نمایش گذاشته شود، در نظر دیگران به قدری شگفتانگیز باشد که ادعای پیامبری کند.
هوش مصنوعی: سرنوشت و تقدیر به هیچ وجه باعث نمیشوند که امیدی به آینده داشته باشی، اما اندیشه ناب تو میتواند سرنوشت جدیدی برایت رقم بزند.
هوش مصنوعی: کتاب کمال تو همچون شعلهای از شوق، مانند تابش خورشید در دنیای گردون، درخشندگی و زیبایی خاصی دارد.
هوش مصنوعی: در میان خروش و تلاطم افکار، آیا نمیتوانی با ثباتی و استواری خود همچون کوهی، آرامش را برای خود به ارمغان بیاوری؟
هوش مصنوعی: کجاست خطی که بتواند به خوبی و استقامت، ویژگیهای فکری تو را متمرکز کند و افقهای جدیدی را برای تفکر تو باز کند؟
هوش مصنوعی: زمانی که فرشتگان وصف جمال و عظمت تو را بیان کنند، آسمان نیز به خاطر تو گویندهای خواهد شد که در آن به سخنرانی میپردازد.
هوش مصنوعی: با بیسلیقگی، ماه نو به دنبال ارزش و شرف، تصمیم میگیرد در ستایش تو شعر بسراید.
هوش مصنوعی: اگر نوری از زیباییات به او برسد، ماه چاق و پررنگ میشود و مهر و خورشید لاغر خواهند شد.
هوش مصنوعی: در حال حاضر، وقتی که نور درخشان ذهن تو از دانههای شن دشت میتابد، دیگر نیازی به نگاه آسمان نیست.
هوش مصنوعی: زیبایی و زینت عروس خیال تو بر دست و پای معشوق دین، چون زیوری میدرخشد.
هوش مصنوعی: فطرت تو به اوج قداست و عظمت میرسد و در آن ارتفاع، برتری و امتیاز پیدا میکند.
هوش مصنوعی: در آنجا که اراده و کوشش تو با generosity (سخاوت) همراه باشد، دریا به اندازه یک قطره سنگریزه به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: زبان انسان از شرم و خجالت به سخن نمیآید در مکانی که ماهیت و ذات واقعیاش باید حرف بزند.
هوش مصنوعی: وقتی تو با قلم زیبای خود به نوشتن مشغول میشوی، کلامت مانند خون دل در کاسه کبک پرواز میکند.
هوش مصنوعی: اگر آتش طبیعتت را بشکند و پردهاش را کنار بزند، هوای وجودت به رنگ خاکستری درمیآید.
هوش مصنوعی: خورشید در آسمان به نامهای زیبایی شناخته میشود، در سرزمینی که مزاج آن با خوشیها و شادیها سازگار است.
هوش مصنوعی: به خاطر عطر و زیبایی جمع تو، خورشید و آسمان هم به خود میبالند.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، به خاطر نگرانی از اینکه مبادا به لطف گستردهات، این بندهات برتریاش را بر ماه و ستاره مشتری پیدا کند.
هوش مصنوعی: آسمان به طریقی ناعادلانه مرا از تو دور کرده است، امیدوارم لطف تو به کمکم بیاید و این ظلم را برای من جبران کند.
هوش مصنوعی: در چشمانم دوری تو را میبینم و بر تنم که از تو جداست، مژگانم شبیه سنان و موهایم مانند خنجر میشود.
هوش مصنوعی: به زودی چنان میشود که درد جدایی، زندگی را از من خسته کرده و مرا از وجودم بینیاز کند.
هوش مصنوعی: اگر نبود عذاب و درد، مرگ برای من چه اهمیتی داشت؟ من که هستیام رهاست و از این به بعد من را به سمت هیچچیز هدایت خواهد کرد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دیو جدایی خاطر مرا نراند، آن کسی که دیدهام، نگاهی با زیبایی چون پری به من افکند.
هوش مصنوعی: آینه امید من به خاطر جدایی تار شده است. چه کسی وجود دارد که بتواند آن را صیقل بزند و دوباره روشن کند؟
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به این موضوع اشاره میکند که سرنوشت و زمان، بدون در نظر گرفتن احساسات و آرزوی او، باعث جداییاش از معشوق شده است و از اینکه چنین حالتی بر او تحمیل شده، ناامید و نگران است. بهخصوص نگران است که هیچ چیز نتواند مقام و جایگاه او را از این رنج و فراق بالاتر ببرد.
هوش مصنوعی: من به خاطر مسلمان بودنم در دردسر افتادهام، زیرا در کشورهای بیگانه هیچکس حاضر نیست این کفر را بپذیرد.
هوش مصنوعی: به خاطر این که آسمان اجازه ندهد، زمین خسته میشود و به رنگ خاکستری در میآید، این موضوع را نباید نادیده گرفت.
هوش مصنوعی: لطفی کن تا کسی که در مشکلاتی گرفتار شده، بتواند از آن رهایی یابد و در خدمت تو با دل شاد، وظیفهاش را انجام دهد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی کسی از در تو وارد میشود، آنقدر زیبا و جذاب است که حتی آسمان هم به خاطر او خم میشود و آفتاب به عنوان گواهی بر زیباییاش بر او میتابد.
هوش مصنوعی: همیشه بخواه که شانس تو جوان و شاداب باشد و همچون آسمان گرداگرد دشمنان تو بچرخد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صدر جهان که شعله از نور رای تو
بر نور آفتاب فلک برتری کند
سرمایه شرف الدین علی که چرخ
با همتش نزیبد اگر سروری کند
آز شکم گرسنه شود ممتلی ز حرص
[...]
بشنو مدیح من که شنیدن کری کند
مدحی که با فلک به مثابت مری کند
اقبال تو مدیح من از جان من سرشت
جان را قبول کن که قبولش کری کند
با جان من لطافت الفاظ مدح تو
[...]
عالم که کامرانی و تن پروری کند
او خویشتن گم است که را رهبری کند
چون چشم نیم مست تو غارتگری کند
تاراج عقل و هوش ز جن و پری کند
نبود دلی که تا برد از دلبری و ناز
هر لحظه عشوه ز پی دلبری کند
دارم امید وصل تو بسیار و عاقبت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.