گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲

 

باشد دوشنبه موعد دیدار آن پری

میدان جان فشانی و بازار دلبری

دلال عشق و یار خداوند مالدار

بوسه متاع و هوش ثمن روح مشتری

روزی است بس مبارک و فرخنده آنچنان

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴ - تاریخ و مرثیه شیخ نظر علی

 

تاریک شد جهان ز ملال نظرعلی

دریا کریست خون ز خیال نظرعلی

ابر آورد قطیفه زنهار در کنار

گوید منم مصدق حال نظر علی

مرغ آورد بدیعه شوریده آشکار

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - چهارده بند ادیب الممالک در مراثی اهل البیت صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین

 

باد خزان وزید ببستان مصطفی

پژمرد غنچه های گلستان مصطفی

در هم شکست قائمه عرش ایزدی

خاموش شد چراغ شبستان مصطفی

دور از بدن بدامن خاک سیه فتاد

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۵

 

گویند در جزایر بحر وسیط بود

پیری خطیب بود چون گل سوری به باغ و گشت

«ارخیلو خوس » بنام «کلاغش » بدی لقب

چون خوی نیک داشت قرین با کمال زشت

صاحبدلی ز مردم یونان به محضرش

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۱

 

مروان بن محمد مروان بن حکم

در سال یکصد و سی و دو ارتحال یافت

در بام ملک نوبت عباسیان زدند

وز خاندان حرب شهی انتقال یافت

ز آن پس بسال ششصد و پنجاه و ششهمی

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۰

 

در فتح ری نمود سپهدار نامدار

کاری که خارج از هنر و زور رستمست

تاریخ این فتوح ز الهام کردگار

جد و جهاد و جهد سپهدار اعظمست

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۴ - در سال اول مشروطه سروده است

 

بیچاره آدمی که گرفتار عقل شد

خوش آن کسی که کره خر آمد الاغ رفت

ای باغبان منال ز رنج دی و خزان

بنشین بجای و فاتحه برخوان که باغ رفت

ای پاسبان مخسب که در غارت سرای

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۶

 

استاد فاضلان سخنور ذکاء ملک

آن منشی جریده غرای تربیت

دانشوری که فضلش در گوش آسمان

آوازه در فکنده ز آوای تربیت

آن قائد سپاه معارف که از هنر

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۹

 

مالیکه در جهان پی تقدیر و سرنوشت

سازند صرف جنگ که کاریست شوم و زشت

گر صرف علم و صنعت و اخلاق میشدی

مردم بدی فرشته و گیتی شدی بهشت

این خشت ها که در پی مسجد بکار برد

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۲

 

گویند هر که خانه حق را نهاد خشت

قصری دهد خداش بهر خشت در بهشت

این راز را مفسر آیات ایزدی

در سوره برائه ز قول نبی نبشت

پیغمبر آنچه گفته صواب است و نزد عقل

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۶

 

شاهین تیز پنجه زرین پرم پرید

خواب از درون دیده و هوش از سرم پرید

در جنگ اژدها نپریدی کک نرم

اینک زبانگ مرغ خروس نرم پرید

چون کودکی که گفت به همسایه کای عمو

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۰ - در زیر عکس منتظم الدوله مصطفی قلیخان فیروزکوهی نبشتم

 

بنگر جمال منتظم الدوله کافتاب

از تابش و فروغ رخش در حجاب شد

خورشید اگر ز گنبد فیروزه سر زند

فیروزکوه مطلع این آفتاب شد

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۳

 

شاهین تیز پنجه زرین پرم پرید

خواب از درون دیده و هوش از سرم پرید

در جنگ اژدها نپریدی کک نرم

اینک ز بانک مرغ خروس نرم پرید

چون کودکی که گفت به همسایه کای عمو

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۸ - در مقدمه طبع شاهنامه در وصف دربار مظفرالدین شاه

 

در بوستان سروش همی روید از درخت

وز آسمان ببارد دانش ز ماه و هور

تابد هنر ز گوی گریبان بخردان

چون ماه نو ز چرخ و می کهنه از خنور

با فر شهریار تواناست پای لنگ

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۲

 

نه مه غذای فرزند از خون حیض باشد

پس آبله بر آرد صورت شود مجدر

نه ماهه خون حیضی چون آبله بر آرد

سی ساله خون خلقی آخر چه آورد بر

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۶

 

سردار مکریان که بدش نام سیف دین

اندر هنر متین شد و اندر سخن بلیغ

تیغی کشیده بود بر اعدای ملک و دین

اندر نیام کرد قضا آن کشیده تیغ

چون ماه بدر بود و سپهرش هلال کرد

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۷۲

 

پیمان شکسته یار و، شده دهر نابکار

پیوند در گسسته حبیبت رضاقلی

از کثرت جراحت و درد از علاج آن

مأیوس گشته است طبیبت رضاقلی

از این سفر بجای معاش و رسوم و دخل

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۸۳

 

ای خواجه عون سلطنه ای داوری که نیست

یک تن همال و شبه تو در صفحه زمی

داری هر آنچه ذکر شود جز کمال و فضل

مانی بهر چه در نظر آید جز آدمی

گشت از نظام سلطنه شیراز منقلب

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۹۴

 

گویند در عمارت بابل بجای ماند

این نکته یادگار ز شاپور اردشیر

گردون مقامر است و زمین نطع برد و باخت

ما مردمان چو مهرهٔ شطرنج و نردشیر

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۰۷ - خطاب بذکاء الملک

 

ای در بیان مدح و صفات کمال تو

قاصر زبان و کلک فصیح‌العباره‌ها

دیباچه کلامت سردفتر کمال

بوسیدن رکابت خیرالزیاره‌ها

برقینه مغنیه نظم دلکشت

[...]

ادیب الممالک
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode