سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۹ - در مدح افتخارالدین
آمد به صدر خویش چو خورشید در حمل
خورشید اهل بیت نبی سید اجل
شادند خلق و رسم بشادیست خلق را
هر موسمی که آید خورشید زی حمل
خورشید چرخ فضل و شرف افتخار دین
[...]

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸ - در دل ترا هواست که با من جدل کنی
از روی تو چو چشمه خورشید در حمل
وز زلف تو زنند شب تیره را مثل
بگشای زلف تافتن اندر فتد بروز
بنمای روی تا بشب اندر فتد خلل
کز روی و زلف تو بزمانی هزار بار
[...]

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۶ - مدح شیخ امام جمالالاسلام
ای کرده درد عشق تو اشکم به خون بدل
وی یازدم سرشته به مهر تو در ازل
ای بیبدل چو جان بدلی نیست بر توام
بر بیبدل چهگونه گزیند کسی بدل
گشتی به نیکویی مثل اندر جهان حسن
[...]

حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الحادی عشر - فی السیاح و المعمی
ای آفتاب طلعت تو مشتری محل
امروز مر تراست در آفاق عقد و حل
که بسترت ز آتش و گه چادرت ز آب
گه خازنت زمین و گهی مادرت جبل
روی تو روز تیره من کرد پر ز نور
[...]

حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الحادی عشر - فی السیاح و المعمی
ای طلعت تو نحس تر از صورت زحل
وی خوی تو نفایه وای نیک تو بدل
احباب را ز مهر تو با یکدیگر نفاق
ز هاد راز عشق تو با یکدیگر جدل
مر مرد را توئی بهوی سائق قضا
[...]

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۳
آمد ز حوت چشمه خورشید در حمل
بنگر که در حمل چه عجایب کند عمل
از برف سرد سبزه خرم دهد عوض
وز بانگ زاغ نغمه بلبل کند بدل
گویند بلبلان بدل مطربان سرود
[...]

کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۲۲ - ایضا له
در جستن رضای تو عمری بقدر وسع
بردم بکار هر چه توانستم از حیل
مقدور آدمی دل و تن باشد و زبان
کردم برای خدمت تو هر سه مبتدل
تن خدمت تو کرد و زبان مدحت تو گفت
[...]

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۲
ای سجده کرده پیش جمالت بت چگل
مطلوب خلق عالم ومحبوب اهل دل
هم شهد از حلاوت گفتار تو برشک
هم حسن از طراوت رخسارتو خجل
علم ازل تواتر انوار تو بجان
[...]

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۶
گر چشم شوخ نست به عاشق کشی مثل
در حلقها ز دور و تسلسل فند جدل
دل ز آنچه گفت در دهشت هسته جای نطق
لیکن چه حاصل است ز علم بلا عمل
با کام پر شکر مگسی انگبین ز دور
[...]

شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹۹
یار است در میان و منم در کنار جان
یار است در کنار و منم در میان دل

شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹۹
هر کس معانی دل و جان کی بیان کند
از جان ما شنو به حقیقت بیان دل

شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹۹
از اهل دل نشان دلم جو که در جهان
جزاهل دل کسی نشناسد نشان دل

شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹۹
عقلست در ولایت تن کارساز جان
عشقست در ممالک جان پاسبان دل

شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹۹
ای جان بیا و بادهٔ صافی ما بنوش
از دست ساقئی که بود خاص از آن دل

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۰
زد شیخ شهر طعنه بر اسرار اهل دل
المرء لایزال عدوا لما جهل
تکفیر کرد پیر مغان را وگر برد
بویی ز کفر او شود از دین خود خجل
محضر به خون اهل صفا می زند رقم
[...]

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۹
قد راقنی جمالک یا راکب الجمل
انزل فان حبک بالقلب قد نزل
وصف تو چون کنم که در آیینه رخت
حسنیست لایزال و جمالیست لم یزل
گفتی به دل نشان بدل من کسی دگر
[...]

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم
فغان زان حریفان پیمان گسل
که یک ره زما برگرفتند دل

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۶۷
مینا شکسته ای است مرا سرو در نظر
تامست گشتم از قدح رنگ و بوی گل

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۶۷
دود خموشی از دل آتش برآورد
خاری که ترزبان شود از گفتگوی گل

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۶۷
ناز دم مسیح گران است بردلم
این خار را نگرکه گرفته است خوی گل
