گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

در جستن رضای تو عمری بقدر وسع

بردم بکار هر چه توانستم از حیل

مقدور آدمی دل و تن باشد و زبان

کردم برای خدمت تو هر سه مبتدل

تن خدمت تو کرد و زبان مدحت تو گفت

دل در خلوص معتقدی داشت بی خلل

چون بعد از این همه ز تو اینست حاصلم

معلوم شد مرا که جز اینست بر عمل

 
 
 
سوزنی سمرقندی

آمد به صدر خویش چو خورشید در حمل

خورشید اهل بیت نبی سید اجل

شادند خلق و رسم بشادیست خلق را

هر موسمی که آید خورشید زی حمل

خورشید چرخ فضل و شرف افتخار دین

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
انوری

ای کرده درد عشق تو اشکم به خون بدل

وی یازدم سرشته به مهر تو در ازل

ای بی‌بدل چو جان بدلی نیست بر توام

بر بی‌بدل چه‌گونه گزیند کسی بدل

گشتی به نیکویی مثل اندر جهان حسن

[...]

حمیدالدین بلخی

ای آفتاب طلعت تو مشتری محل

امروز مر تراست در آفاق عقد و حل

که بسترت ز آتش و گه چادرت ز آب

گه خازنت زمین و گهی مادرت جبل

روی تو روز تیره من کرد پر ز نور

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حمیدالدین بلخی
ادیب صابر

آمد ز حوت چشمه خورشید در حمل

بنگر که در حمل چه عجایب کند عمل

از برف سرد سبزه خرم دهد عوض

وز بانگ زاغ نغمه بلبل کند بدل

گویند بلبلان بدل مطربان سرود

[...]

سیف فرغانی

ای سجده کرده پیش جمالت بت چگل

مطلوب خلق عالم ومحبوب اهل دل

هم شهد از حلاوت گفتار تو برشک

هم حسن از طراوت رخسارتو خجل

علم ازل تواتر انوار تو بجان

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه