گنجور

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۰

 

بالابلند عشوه‌گر نقش‌باز من

کوتاه کرد قصه زهد دراز من

دیدی دلا که آخر پیری و زهد و علم

با من چه کرد دیدهٔ معشوقه‌باز من

می‌ترسم از خرابی ایمان که می‌برد

[...]

حافظ
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶

 

ای قامت بلند تو عمر دراز من

محراب ابروی تو محل نماز من

هستم چو شمع شب همه شب در گداز و سوز

و آگه نیی ز گریه و سوز و گداز من

رازم به زیر پرده ز مردم نهفته بود

[...]

ابن حسام خوسفی
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸ - خواجه حافظ فرماید

 

بالا بلند عشوه گر نقش بازمن

کوتاه کرد قصه عمر دراز من

تخفیفه فراخ بر سر فراز من

کوتاه کرد قصه عمر دراز من

آیا زد رزی آن فرجی کی رسد که او

[...]

نظام قاری
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۵

 

یارب که خواند آیت عجر و نیاز من

بر شاه بنده پرور مسکین نواز من

یارب که گوید از من مسکین خاکسار

با شهسوار سر کش گردون فراز من

کای نوربخش چشم جهان بین مردمان

[...]

محتشم کاشانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۹۴

 

دل کی رسد به وصل تو ای سروناز من؟

یک کوچه است زلف ز راه دراز من

چون بوی گل که می شود از برگ بیشتر

بی پرده شد ز پرده بسیار راز من

غیر از بهار خشک مرا در بساط نیست

[...]

صائب تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۲۷

 

چون شمع تا چکیدن اشک‌ست ساز من

هستی خطی‌ست و قف جبین‌گداز من

دامن به چین شکست ز نومیدی رسا

دستی در آستین به هر سو دراز من

آخر تلاش لغزش پا دامنم‌ کشید

[...]

بیدل دهلوی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲

 

دانی که چیست رشتهٔ عمر دراز من

مشکین کمند خسرو مسکین نواز من

گفتم دلیل راه مجانین عشق چیست

گفتا که تار طرهٔ زنجیر ساز من

گفتم که نور چشمهٔ خورشید از کجاست

[...]

فروغی بسطامی