انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۷۴ - در تمثیل
خصم تو و قاعدهٔ ملک توآن شده از بدو جهان مستقیم
چون دو بنا بود برافراشتهوان دو یکی محدث و دیگر قدیم
زلزلهٔ قهر توشان پست کردزلزلة الساعة شییء عظیم

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۲۲
میروی ای در دلِ تنگم مقیم
بازنگر از سرِ لطفِ عمیم
مرحمتی کن چه شود گر به ما
باز کنی گوشهی چشمی به نیم
از درم ای ماه درآ تا شود
اخترِ برگشتهی من مستقیم
بهر خدا بر منِ مسکین ببخش
تا به عوض کسب کنی حا و جیم
چشمهی خضرست لبت روز و شب
ساخته از دیدهی من یا و میم
یادِ صبا تحفهی […]

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۷۸
کرد حکیمی ز نظامی سوال
کای بسر گنج معانی مقیم
هست در انگشت کمال آن قلم
یا نه عصائیست بدست کلیم
گفت قلم نیست عصا نیز نیست
هست کلید در گنج حکیم

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۳
از لب او تاخیری بافتیم
آب حیات دگری یافتیم
گرچه بجستن دهنش کس نیافت
ما لب او را شکری یافتیم
از پس چندین طلبه آن شوخ را
کیته وری فتنه گری بافیم
بر دل ما گرچه زد از غمزه تیر
نیست شکایت نظری بافتیم
در حرم وصل که جانست و دوست
زحمت نئی دردسری یافتیم
گرچه گدائیم و کم از خاک راه
بر سر راهی گهری […]
