گنجور

وحشی بافقی » خلد برین » بخش ۸ - حکایت

 

صاحب خر این سخنان چون شنفت

رفت و به دلال خر آهسته گفت

وحشی بافقی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

غنچه پیکان به گل او نهفت

صد گل محنت ز گل او شکفت

شیخ بهایی
 

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۷ - معراج

 

مشتری آوازه وصلش شنفت

گرد ره وی بمصلی برفت

عرفی
 

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۷ - معراج

 

بنده نوازانه جوابیش گفت

تا برمسند رهش از گرد رفت

عرفی
 

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۱۵ - حکایت

 

چون لب وی این در بی آب سفت

ذوق تبسم به نفس داد و گفت

عرفی
 

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۱۸ - حکایت

 

گوهر اشک تو وفات که سفت

دست بزانو زده نالید وگفت

عرفی
 

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۲۱ - حکایت

 

طعنه زنان چون خذف هرزه سفت

دام طرازنده بجوشید و گفت

عرفی
 

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۲۴ - داستان رابعه

 

چون لب سایل گهر نغمه سفت

لعل برافشاند ز مژگان وگفت

عرفی
 

میرداماد » دیوان اشراق » مشرق‌الانوار » بخش ۱۰ - منقبت امام زمان

 

عالم دین را بجهان شگفت

ظلمت طوفان حوادث گرفت

میرداماد
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - مدح محمد امین

 

خفت بر آن دست که بوجهل خفت

گفت هر افسانه که بوجهل گفت

فصیحی هروی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱ - در تعریف خر خریدن ساده لوح

 

ماند ازین واقعه اندر شگفت

رفت به پیش خر و گوشش گرفت

سلیم تهرانی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - حکایت حاتم و سخاوت او

 

تا به سحرگاه ازین غم نخفت

رو به سوی تربت حاتم بگفت

جویای تبریزی
 

سعیدا » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱

 

کیست که باشد به تواش معرفت

ای دو جهان شد صفتت را صفت

سعیدا
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۲ - در وصف غلام سیاه حضرت سیدالساجدین

 

عرض حاجت آنچه در دلداشت گفت

آنچه باید بشنود از حق شنفت

صامت بروجردی
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » زهره و منوچهر » بخش ۲

 

من که نگفتم تو بده بوسه مفت

طاق بده بوسه و برگیر جفت

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » زهره و منوچهر » بخش ۲

 

ریگ بیاور که زنی طاق و جفت

با گروِ بوسه، نه یا حرف مفت

ایرج میرزا
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode