امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹
اشک چو پرده میدرد، خلوتیان راز را
چند به دل فرو خورم، ناله جانگداز را؟
هر سحری ز خون دل، آب زنم به راه تو
رفته به دامن مژه، سجدهگه نیاز را
دیده شب نخفته را، وصف دو زلف او مکن
[...]
شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۹
باز نما به مطربان نغمۀ جان گداز را
تا بدرند از طرب پردۀ اهل راز را
گر بنشانیم شبی شمع صفت برابرت
پیش رخیت بنگری سوز دل گداز را
خوش بود ای سرور جان ناز تو و نیاز من
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴
دل که زیاده می کند، قاعده نیاز را
مایه ناز می شود، خوی بهانه ساز را
خون کدام بی گنه ریخته بر زمین،که تو
بر زده ای چو شاخ گل، دامن سروناز را
پیش تو نیم جان خود بازم، اگر ز مردمی
[...]
وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸
خیز و به ناز جلوه ده قامت دلنواز را
چون قد خود بلند کن پایهٔ قدر ناز را
عشوه پرست من بیا، می زده مست و کف زنان
حسن تو پرده گو بدر پردگیان راز را
عرض فروغ چون دهد مشعلهٔ جمال تو
[...]
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷
خیز و به جلوه آب ده، سرو چمن تراز را
آب و هوا ز باده کن، باغچه ی نیاز را
صورت حال چون شود، بر تو عیان که همچو سرو
ناز تو جنبش از قلم ، چهره گشای راز را
آه که طبل جنگ و آن گه به گاه آشتی
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴
همسر بوالهوس مدان، عاشق پاکباز را
زهر چش جفا مکن، مشرب امتیاز را
سینه حریف چون شود، آن مژهٔ دراز را
دشنه شکسته در جگر، چنگل شاهباز را
گر نبود قبول تو، جنس کساد دین و دل
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۲
داده دو ترک تو صلا باز سپاه ناز را
تا که بخاک و خون کشد عاشق نو نیاز را
آهوی دشت عشق را شیر اسیر دام شد
صعوه کوه تو درد سینه شاهباز را
طایف کعبه بنگرد گر بحریم معنوی
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۲۶ - ساغر شیرازی
گر بر بت به صدق دل عرضه دهی نیاز را
به که به زرق در حرم جلوه دهی نماز را
گرچه برای بندگی ساکن مسجدم ولی
بندگی خدای گو بندهٔ حرص و آز را
ای سوی کعبه رهسپر بین به کجاست روی دل
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۲۶ - ساغر شیرازی
گر بر بت به صدق دل عرضه دهی نیاز را
به که به زرق در حرم جلوه دهی نماز را
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۲۱ - خیز و نقاب بر گشا پردگیان ساز را
خیز و نقاب بر گشا پردگیان ساز را
نغمهٔ تازه یاد ده مرغ نوا طراز را
جاده ز خون رهروان تختهٔ لاله در بهار
ناز که راه میزند قافله نیاز را
دیدهٔ خوابناک او گر به چمن گشوده ئی
[...]