گنجور

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۸

 

دوش رسیدم به گوش از لب جانان خطاب

ای دل اگر عاشقی دیده بپوشان ز خواب

پیش خیالت که هیچ دور مباد از نظر

خواب چه باشد که نیست چشم جهان بین به خواب

بسکه لطیف است آن عارض نازک به رو

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۱

 

لعل درخشان نگر غیرت یاقوت ناب

لاله سیراب بین پسته سنبل نقاب

تا شود از زلف او حجت خوبی تمام

خط مسلسل کشید بر ورق آفتاب

ای گل ریحان تو سنبل بستان فروز

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۲

 

عاشق بی درد را بر در او بار نیست

محرم این بار گاه جز دل افگار نیست

هست من خسته را پیش تو مردن هوس

جز هوس زیستن در سر بیمار نیست

دل بجز انکار زهد کار ندارد دگر

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۷

 

عشق بر آتش بسوخت دفتر بود و نبود

اما آبت فتح قریب سر حقایق گشود

قطره به دریا رسید ابر برفت از میان

قطره به دریا رسید ابر برفت از میان

از نفخات بخور کون و مکان در گرفت

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » قصاید » شمارهٔ ۳

 

ای مه رخسار تو مطلع صبح یقین

غاشیه کبریات شهپر روح الامین

آینه دار رخت عارض ماه تمام

تکیه گه منبرت پایه چرخ برین

سایه قد تو دید در چمن دلبری

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۱۲

 

زر طلبان همچو در حلقه بگوش آمدند

شکر کز آزادگی بنده در آن سلک نیست

باغ اگرم نیست هست نخل معانی بسی

نخل مرا برگ و شاخ جز ورق و کلک نیست

خانه ملکی من نیست بجز بیت شعر

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۳۶

 

روز نشاطست و عیش باده بیارید و جام

زآنکه به جان آمدم در غم ناموس و نام

هست مرا آرزو یک دو مراد از جهان

صحبت یاران خوش صحت و شرب مدام

ور نبود هیچ ازین دولت حسن تو باد

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۵

 

ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم

عمر گذشت و هنوز معتکف این دریم

زنده ز سوز دلیم در شب هجران چو شمع

بین که چسان زندگی بی تو به سر می بریم

گر تو بخواهی به چشم در نظر آریم جان

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۷

 

بی لب ساقی مرا می نرود در گلو

نقل ومی آن شما باد کلوا و اشربو

پیر مغان گویدم باده بخور هم ببر

باده کجا میبرم با لب او کرده خو

محتسب خم شکن گر کدویی میشکست

[...]

کمال خجندی
 
 
sunny dark_mode