گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۹ - نامه نوشتن موبد نزد شهرو و فریفتن به مال

 

همان بهتر که این کینه ببرّی

جهانی را به یک زن باز خرّی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۹ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

وگر صد پرده را بر من بدری

به خنجر دستم از دامن ببری

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید

 

بیان من بود روشن چو شعری

به نکته چون ز گوهر تاج کسری

فخرالدین اسعد گرگانی
 

عطار » سی فصل » بخش ۳

 

تو گر خواهی حدیث فقر و فخری

تو اندر فقر شاه برو بحری

عطار
 

رضی‌الدین آرتیمانی » سوگندنامه

 

ز دست تو مٰیاید افسونگری

برون ‌آرش از شیشه همچون پری

رضی‌الدین آرتیمانی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۳۴ - د‌ر مدح امیرالامراء حسن‌خان نظام‌الدوله و تاریخ حفر قنوات سته د‌ر مملکت فارس گوید

 

به‌ گیسو روی آن ترک تتاری

به ماهی ماند اندر شام تاری

مرا آن زلف تاری بنده دارد

نه آخر نام یزدانست تاری

کس از زلفش نتابد سر که گویی

[...]

قاآنی
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۸۵ - عبدالبر

 

دریغ از کس ندارد هیچ بری

که باشد واقع اندر جهر و سری

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۹۷ - عبدالضار و النافع

 

بفعال است او را کر و فری

نبیند خیر و شر و نفع و ضری

صفی علیشاه
 
 
sunny dark_mode