قصیدهٔ شمارهٔ ۳۳۴ - در مدح امیرالامراء حسنخان نظامالدوله و تاریخ حفر قنوات سته در مملکت فارس گوید
به گیسو روی آن ترک تتاری
به ماهی ماند اندر شام تاری
مرا آن زلف تاری بنده دارد
نه آخر نام یزدانست تاری
کس از زلفش نتابد سر که گویی
کمند رستمست از تاب داری
به رخ چون موی ریزد بوی خیزد
چو زآتش نکهت عود قماری
نبود ار زلف او با من نمیکرد
فلک هر روز چندینکجمداری
به عشقش گرچه جهدم بیثمر بود
ولی چون سرو کردم بردباری
چه خوش پروانه دوشم داد تعلیم
که راحتها بود در جانسپاری
صباح من چه فرخ بود امروز
که از راه آمد آن ماه حصاری
دل و جان خواست دادم سیم و زر خواست
سر افکندم به زیر از شرمساری
نگاهی کرد و شکرخندهیی زد
که خودکان زری تا چند زاری
تویی مداح آن ذاتی که دارد
به جود او جهان امّیدواری
جناب حاجی آقاسیکه اوراست
مسلّم شیوهٔ پرهیزگاری
گرت روزی دو از خاطر بیفکند
نباید داشت چندین دلفکاری
خدا ایوب را گر داشت رنجور
نبود الا ز فرط دوستداری
زند استاد اگر سیلی به شاگرد
نباشد جز پی آموزگاری
از آن فولاد در آتشگدازد
کز او سازند تیغ کارزاری
طبیب ار خسته را دارو فرستد
نباشد جز ز روی غمگساری
نه آخر شد عزیز مصر یوسف
که چندی بود در زندان به خواری
ترا خود صاحب دیوان شفیعست
گرفتم خود هزاران جرم داری
بس است این غصه و این قصه بگذار
که روز شادی است و شادخواری
ز جا برخیز و زین برزن بر آن رخش
که همچون باد پوید در صحاری
که صاحب اختیارکشور جم
که بادش تا قیامت بختیاری
ز قصر دشت نهری آرد امروز
به سوی دشت چون دریای ساری
به الفاظ دری از بهر آن نهر
ببایدگفت نظی چون دراری
ز بحر طبع شعری چند شیرین
بکن چون آب در آن نهر جاری
که ناگه بحر طبع من بجوشید
برون افکند در شاهواری
روان شدکلکم اندر وصف آن نهر
چو بر دریای بیپایان سماری
چه گفتم گفتم اندر عهد خسرو
که بادش تا قیامت شهریاری
محمد شاه دریادل که عفوش
بهکوه آموخت وصف بردباری
شهنشاهی که جز گردون نپوشد
به عهدش کس لباس سوگواری
مگر در زلف خوبان باشد ارنه
به ملکش نیست رسم بیقراری
مگر در چشم ترکان یابی ارنه
به دورش نیست خوی ذوالخماری
دو مژگانش بهگاه خشم ماند
به ناخنهای شیر مرغزاری
جناب حاجی آقاسی که اوراست
در امر آفرینش پیشکاری
خداوندی که ابر دست جودش
کند کِشت امل را آبیاری
ز حزم استوار او عجب نیست
که بر دریاکند صورتنگاری
نگرید هیچکس در عهد جودش
مگر در باغ ابر نوبهاری
نخندد هیچکس در روز قهرش
مگر بر کوه کبک کوهساری
نشاید داد در دوران جاهش
جهان را نسبت بیاعتباری
چرا کلکش که دولت زو سمینست
به سر هر دم درافتد از نزاری
چه خصمی دارد او با زر ندانم
که در رویش نبیند جز به خواری
حمایت گر کند کاهی سبک را
شود کوهی گران در استواری
دهد جون نور هستی هرکسی را
به قدر پایهٔ خود کامگاری
حسینخان آسمان مکرمت را
چو یکتا دید در خدمتگزری
مر او را ملک یزد و فارس بخشید
لقب دادش به صاحب اختیاری
چو صاحباختیار این مرحمت دید
میان بربست بهر جاننثاری
شد از جان خواستار خدمت او
کز استغنا به است این خواستاری
سراپا حقگزار نعمت اوست
که بر نعمت فزاید حق گزاری
به وجد آید ز یاد خدمت او
چنان کز باد سرو جویباری
به راه او اگر جان برفشاند
هنوزش هست در دل شرمساری
نهد خاک رهش بر فرق گویا
به سر دارد هوای تاجداری
غرض چون آمد اندر خطهٔ فارس
نخست از باطن او جست یاری
به بدخواهان دولت حمله آورد
چو بر گنجشک شاهین شکاری
چو حکم محکم او خواست سازد
قناتی چند جاری در مجاری
برآورد از زمین شش رشته کاریز
همه چون شعر من در آبداری
چو روی شاهدان در روحبخشی
چو وصل دلبران در سازگاری
چو جان جبرئیل از تابناکی
چو آب سلسبیل از خوشگواری
ز صافی آب هرکاریز در جوی
چو در قلب موحد نور باری
تو پنداری دوصد نوبت در آن آب
جبین شستند خوبان خماری
به جوی آن آب چون میجنبد از باد
سلیمانستگویی در عماری
بدان شش رشته کاریز اندر آویخت
دلش سررشتهٔ امّیدواری
دو زآنهارا بهنام شاه فرمود
که سلطانیش خواند و شهریاری
دو دیگر را بنام خواجهٔ عصر
که بادش تا به محشر نامداری
یکی را نام نامی حاجیآباد
که از حاجی بماند یادگاری
یکی عباسآبادستکاین نام
غمین را بخشد از غم رستگاری
یکی را هم به نام شاه مظلوم
حسین آن زیب عرش کردگاری
یکی را هم بهنام شاه مردان
علی آن شهره در دلدلسواری
فراتآسا چوگشت آن آب شیرین
به شهر اندر چو جان در جسم جاری
مرا فرمود قاآنی چه باشد
که بر تاریخ آن همت گماری
به تاریخش روان چون آبگفتم
حسین آب فراتیکرد جاری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به زیباییهای عشق، طبیعت و قدرت روحی افراد اشاره دارد. شاعر با استفاده از تشبیهات زیبا، به زلف و موهای معشوق خود اشاره میکند و عشق را به عنوان عاملی نیرومند توصیف میکند. او همچنین به نیاز انسان به امید و دستاوردهای زندگی میپردازد و از شخصیتی به نام حاجی آقاسی یاد میکند که نماد فضیلت و دیانت است. در ادامه، شاعر از خدمات یک حاکم به نام محمد شاه سخن میگوید که به ایجاد آبهای جاری و رونق زمین کمک کرده است. در نهایت، اشاره به یادگاریهای زیبای این حاکم و فوائدش برای مردم بیان میشود. کل اثر با زبان عاطفی و نمادین به توصیف زیباییها و ارزشهای انسانی پرداخته و در دل آن عشق و امید را ترویج میکند.
هوش مصنوعی: موهای آن دختر ترک تاتار مانند ماهی در تاریکی شب میماند.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی زلف معشوق اشاره دارد که مانند تارو پود پیچیده و دلبندکننده است. شاعر به طور غیرمستقیم بیان میکند که این زیبایی و دلربایی به لطف وجود یزدان و قدرت اوست. به عبارت دیگر، زلف معشوق تجلی و نشانهای از خلاقیت الهی است که دل او را به بند کشیده است.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند از زلف او دور بماند، زیرا به نظر میرسد موهایش به مانند کمند رستم بند میزنند و تو هم از زیباییاش در تنگنا هستی.
هوش مصنوعی: وقتی که موها به صورت زیبایی ریزند، عطر و بویی دلانگیز منتشر میشود، مانند عطر خوش عود که از آتش برمیخیزد.
هوش مصنوعی: اگر زلف او در کنار من نبود، آسمان هر روز اینقدر به نادرستی نمیچرخید و کج نمیشد.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه تلاشهایم برای رسیدن به عشق او نتیجهای نداشت، اما چون در مقابل مشکلات صبر و استقامت داشتم، مانند درخت سرو ایستادگی کردم.
هوش مصنوعی: چقدر خوب است که شب گذشته پروانهام را به یادگیری واداشت، زیرا این آموزش باعث شده راحتیها در روح من جاری شود.
هوش مصنوعی: امروز صبح روز خوشی بود زیرا آن ماه زیبا از راه رسید.
هوش مصنوعی: من به دل و جان خودم عشق را تقدیم کردم، اما وقتی تقاضای مال و ثروت کردند، به خاطر شرمساری سرم را به زیر انداختم.
هوش مصنوعی: او نگاهی به من انداخت و لبخند شیرینی زد که نشان از ندامت و دلشکستگی خود داشت.
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که درباره آن موجودی که به لطف او جهان امید دارد، سخن میگویی.
هوش مصنوعی: حاجی آقاسی شخصی است که به طور مسلم در راه رفتارهای درست و پرهیز از ناپسندها تربیت شده و در این مسیر قرار دارد.
هوش مصنوعی: اگر روزی دوستی از یاد برود، نباید ناراحت شد و دلسوزی زیادی کرد.
هوش مصنوعی: خداوند ایوب را نگه داشت تا رنج بکشد، اما در حقیقت این به خاطر محبت بسیار او به ایوب بود.
هوش مصنوعی: اگر استاد به شاگردش تندی نکند، تنها به خاطر آموزشدادن به اوست.
هوش مصنوعی: این فولاد که در کوره داغ ذوب میشود، همان مادهای است که برای ساختن تیغهای جنگی استفاده میشود.
هوش مصنوعی: اگر پزشک برای درمان بیمار خسته دارو بفرستد، این کار از روی دلسوزی و محبت است.
هوش مصنوعی: عزیز مصر یوسف هرگز به ذلت و بدبختی در زندان پایان نیافت، زیرا او مدت زیادی در آن رنج و عذاب بود.
هوش مصنوعی: تو که خودت صاحب دیوان هستی و شفیع من، من هزاران جرم دارم و تو این را میدانی.
هوش مصنوعی: این نگرانی و درد تمام شده، بگذار که امروز روز خوشحالی و جشن است.
هوش مصنوعی: از جایت بلند شو و از این کوچه به آن سو برو، زیرا او مانند باد در دشتها میتازد.
هوش مصنوعی: بیت به این معناست که کسی که فرمانروای کشور جم است، تا ابد در خوشبختی و سعادت باقی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: امروز در دشت، نهر آبی جاری میشود که مانند دریای ساری به سوی دشت حرکت میکند.
هوش مصنوعی: برای بیان زیباییهای نهر، باید از کلمات زیبا و دلنشینی استفاده کرد، مانند اینکه در دفتری علمی درباره آن بنویسیم.
هوش مصنوعی: از دل خلاقیت، شعرهایی زیبا و دلنشین بگو، مانند آب که در نهر به آرامی در جریان است.
هوش مصنوعی: ناگهان احساسات و خلاقیت من به شدت به جوش آمد و چیزی شگفتانگیز و زیبا از آن بیرون تراوش کرد.
هوش مصنوعی: تمام وجودم در توصیف آن نهر غرق شده است، مانند این که بر دریای بیپایان سوار شدهام.
هوش مصنوعی: گفتم که در زمان سلطنت خسرو، باد چنین است که تا همیشه برتری و حکومت او باقی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: محمد شاه دلیر و شجاعی است که درسی از کوهها گرفت و صبر و استقامت را آموخت.
هوش مصنوعی: پادشاهی که تنها به آسمان فکر میکند، هیچکس در زمان او لباس ماتم نمیپوشد.
هوش مصنوعی: فقط در زلف زیباهای عالم است که میتوان نشانههایی از بیقراری و اضطراب پیدا کرد، وگرنه در زمین و زمان جایی برای این حس وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اگر در نگاه ترکان زیبایی نبینی، پس در دور و برش هیچ چیز خاصی وجود ندارد که ارزش توجه داشته باشد.
هوش مصنوعی: در زمان خشم او، دو مژهاش به شکلی زیبا مانند ناخنهای یک مرغ زار به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: حاجی آقاسی که در کار آفرینش، پیشقدم و سرآمد است.
هوش مصنوعی: خدایی که با بخشش و رحمت خود، باران را نازل میکند و باعث آبیاری زمین و رویش محصولات میشود.
هوش مصنوعی: از شدت احتیاط و دقت او تعجبی نیست که میتواند تصاویری زیبا و هنرمندانه از دریا به تصویر کشد.
هوش مصنوعی: هیچکس در زمان سخاوت او نمیتواند بیتوجهی کند، جز آنکه در بهشت بهاری ابرها آرام بگیرد.
هوش مصنوعی: هیچکس در روز خشم او نمیخندد، مگر اینکه بر کوه کبک کوهستانی باشد.
هوش مصنوعی: در زمانی که کسی در اوج قدرت و شکوه خود قرار دارد، نباید به او نسبت بیاحترامی و بیاعتباری داد.
هوش مصنوعی: چرا از نعمت و خوشبختی او همیشه در اضطراب و نگرانی هستی و هر لحظه در خطر از دست دادن آن به سر میبری؟
هوش مصنوعی: نمیدانم چرا او اینگونه با طلا دشمنی دارد که جز با تحقیر چیزی نمیبیند.
هوش مصنوعی: اگر حمایت کنندهای وجود داشته باشد، کسی که در حالت تضعیف و کمارزش به نظر میرسد، میتواند به کسی با قدرت و استحکام تبدیل شود.
هوش مصنوعی: هر کسی به میزان صلاحیت و ارزش خود، از نور وجود و خوشبختی بهرهمند میشود.
هوش مصنوعی: حسینخان وقتی کرامت و بزرگی آسمان را تنها و یگانه دید، در خدمت رسانی و خدمتگزاری قرار گرفت.
هوش مصنوعی: مقام و قدرت او را به یزد و فارس بخشیدند و به او عنوان صاحب اختیار دادند.
هوش مصنوعی: وقتی که صاحباختیار این نعمت را مشاهده کرد، بهخاطر جانفشانیها و فداکاریها، آن را در میان خود محصور کرد.
هوش مصنوعی: این بیان میگوید که از عمق وجود، خواهان خدمت به او شدم؛ زیرا این خواسته به دلیل بینیازی نیست، بلکه عشق و ارادت من به اوست که مرا به این سمت سوق میدهد.
هوش مصنوعی: تمام وجود انسان شکرگزار نعمتهای اوست و هر روز که میگذرد با شکرگزاری، این نعمتها بیشتر میشود.
هوش مصنوعی: از یاد خدمات او آدمی به شوق و شادی میآید، همانگونه که درخت سروی از نسیم یک جویبار به وجد میآید.
هوش مصنوعی: اگر کسی جانش را هم فدای راه او کند، هنوز در دلش احساس شرم و خجالت وجود دارد.
هوش مصنوعی: او به قدری به مقام و عظمت خود افتخار میکند که حتی خاک راهش را بر سر میگذارد، زیرا به نظر میرسد که در دلش آرزوی تاج و تخت دارد.
هوش مصنوعی: زمانی که هدف و مقصود به سرزمین فارس رسید، نخستین چیزی که از درون او پیدا شد، جستجوی یاری و کمک بود.
هوش مصنوعی: به بدخواهان حمله کن مانند شکاری که به گنجشک حمله میکند.
هوش مصنوعی: وقتی او تصمیم میگیرد، جریانی از قنواتی به راه میاندازد که در مسیر خود جاری میشوند.
هوش مصنوعی: از زمین شش رشته قنات بوجود آمده که همه مانند شعر من به زیبایی و شیوایی در آبانبار جریان دارند.
هوش مصنوعی: وقتی چهره زیبای معشوقان را میبینم، روح من زنده میشود، مانند زمانی که دلها در کنار یکدیگر هماهنگ میشوند.
هوش مصنوعی: مانند جان جبرئیل که از نور و روشنی برخوردار است، مانند آبی که از شیرینی و گوارایی برخوردار است.
هوش مصنوعی: از آب زلال هر کاریز در جوی مانند نور خداوند در قلب یک مومن است.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که تو فکر میکنی که زیباها بارها و بارها در آن آب سرشاري شسته شدهاند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که آب در جوی به خاطر وزش باد مانند موجودی زنده و در حال حرکت است، انگار که از قدرتی الهی و معجزهآسا برخوردار است. این حالت آب بهطور خاص یادآور قدرت و حکمت سلیمان است.
هوش مصنوعی: بدان که دلش به شش رشته کارهایی که انجام داده، ارتباط دارد و این امیدواری را به او میدهد.
هوش مصنوعی: دو نفر را به نام شاه معرفی کرد و فرمود که آنها را سلطان و پادشاه بنامند.
هوش مصنوعی: دو نفر دیگر را به نام راهنمای زمان که نفوذش تا روز قیامت مشهور است.
هوش مصنوعی: در جایی نامی به عنوان حاجیآباد وجود دارد که از آنجا خاطرهای از حاجی به یادگار مانده است.
هوش مصنوعی: عباسآباد محلی است که میتواند نامی غمانگیز را به شادی و رستگاری تبدیل کند.
هوش مصنوعی: یک نفر را به نام شاه مظلوم حسین، که زیبایی خالق و آفرینش است، در عرش خداوند قرار داده است.
هوش مصنوعی: یکی از شخصیتهای معروف و مشهور در دل جوانمردی و شجاعت، علی است که به عنوان شاه مردان شناخته میشود. او در زمینه کارهای بزرگ و دلیرانه در بین مردم نامی دارد.
هوش مصنوعی: زمانی که آب شیرین و گوارا مانند فرات در درون شهر جریان پیدا کرد، همانند جان در بدن انسان است که هرجا که برود، زندگی و نشاط به همراه دارد.
هوش مصنوعی: قاآنی به من گفت که چه چیز باید تلاش کنی تا بر تاریخ ثبت شود.
هوش مصنوعی: حسین، مانند آب روان در تاریخ جاری است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همان بهتر که این کینه ببرّی
جهانی را به یک زن باز خرّی
تو گر خواهی حدیث فقر و فخری
تو اندر فقر شاه برو بحری
ز دست تو مٰیاید افسونگری
برون آرش از شیشه همچون پری
به هر سویش بلند ایوان قصری
که بودی سایه اش بر طاق کسری
دریغ از کس ندارد هیچ بری
که باشد واقع اندر جهر و سری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.