گنجور

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷۱

 

از آن پس کاین جهان را آزمودی گر خردمندی

در این پر گرد و ناخوش جای دل خیره چرا بندی؟

به بیماری از این جای سپنجی چون شوی بیرون

مخور تیمار چندینی نه بنیادش تو افگندی

یکی فرزند خواره پیسه گربه است، ای پسر، گیتی

[...]

ناصرخسرو
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱ - در مدح ابوالحسن علی لشگری

 

خداوند جهان باشد کسی کش تو خداوندی

کند پیوند با بخت آنکه تو با او بپیوندی

خداوندا به تو نازد به هر جائی خداوندی

یکی را حنظل و زهری یکی را شکّر و قندی

موالی را همه پندی معادی را همه بندی

[...]

قطران تبریزی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵۴

 

اگر بی‌من خوشی یارا به صد دامم چه می‌بندی

وگر ما را همی‌خواهی چرا تندی نمی‌خندی

کسی کو در شکرخانه شکر نوشد به پیمانه

بدین سرکای نه ساله نداند کرد خرسندی

بخند ای دوست چون گلشن مبادا خاطر دشمن

[...]

مولانا
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۹

 

نگارا وقت آن آمد که دل با مهر پیوندی

که ما را بیش از این طاقت نمانده‌ست آرزومندی

غریب از خوی مطبوعت که روی از بندگان پوشی

بدیع از طبع موزونت که در بر دوستان بندی

تو خرسند و شکیبایی چنینت در خیال آید

[...]

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۷۳

 

تو با این لطف دلبندی چرا با ما نپیوندی

نقاب از بهر آن باشد که روی زشت بربندی

سعدی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۷۴

 

گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک چندی

پریشانی زلفش آمد و زد راه خرسندی

جز این شیرینی اندر عیش تلخ خود نمی بینم

که گه گه می کنی بر گریه تلخم شکرخندی

گواران باد بر جان و دلم زهر فراق تو

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۱

 

نگارا، گر چه می‌دانم که بس بی‌مهر و پیوندی

سلامت می‌فرستم با جهانی آرزومندی

بدان دل کت فرستادم نه‌ای خرسند، می‌دانم

که گر جان نیز بفرستم نخواهد بود خرسندی

چنین زانم پسندیدی که حال من نمی‌دانی

[...]

اوحدی
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۰

 

سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی

خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی

دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است

بدین راه و روش می‌رو که با دلدار پیوندی

قلم را آن زبان نَبوَد که سرِّ عشق گوید باز

[...]

حافظ
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۹۳۰

 

به یمن سایه چتر فلک سای خداوندی

خراسان غیرت چین شد ز ترکان سمرقندی

ز باران سرشک آرزومندان بحمدالله

که آمد در برومندی نهال آرزومندی

همایون موکب جانان رسید ای چرخ زنگاری

[...]

جامی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۷۴۵

 

جوان مردم، ولیکن نه زنی دارم نه فرزندی

نبوده غالبا در طالع من، دشمن چندی

ندارم قوتی، ورنه چو تیر از کمان جسته

ازین مهمانسرای بی حلاوت، می زدم کندی

صراحی در بناگوش قدح سرگرم قلقل شد

[...]

طغرای مشهدی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸۵

 

نهال آرزو در سینه منشان گر خردمندی

که داغ حسرت آرد بار باغ آرزومندی

به دستت نیست چون‌ فرمان چه‌جوئی کام دل ای جان

چو داغ بندگی داری چه کارت با خداوندی

ز خواهش‌های پیچا پیچ بند آرزو بگسل

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲

 

سحر با باد می‌‏گفتم حدیث آرزومندی

خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی

دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است

بدین راه و روش می‌‏رو که با دلدار پیوندی‏

قلم را آن زمان نبود که سرّ عشق گوید باز

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲

 

سحر با باد می‌‏گفتم حدیث آرزومندی

خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی

دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است

بدین راه و روش می‌‏رو که با دلدار پیوندی‏

قلم را آن زمان نبود که سرّ عشق گوید باز

[...]

فیض کاشانی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۴

 

زنی از غمزه ای شوخ ار به نیشکر شکرخندی

کشدمانند نی افغان به آهنگی زهر بندی

مگر کردی اسیر سرو قد خویش قمری را

که چون من بردل او را هم به گردن هشته ای بندی

نکورویا گرت بیم ازگزند چشم بد نبود

[...]

بلند اقبال
 
 
sunny dark_mode