گنجور

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » شانزدهم

 

دو سه ترجیع جمع آمد، که جان بشکفت از آغازش

ولی ترسم که بگریزد، سبکتر بندها سازش

مولانا
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳۶

 

شکارانداز صیادی که من هستم نظر بازش

ز گیرایی نریزد خون صید از چنگل بازش

به صد بی تابی یوسف ز خلوت می دود بیرون

اگر در خانه آیینه گردد عکس دمسازش

ز راه آب چون دزدان رودسرو چمن بیرون

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳۷

 

اگر صیدی برد جان از نگاه ناوک اندازش

به یک انداز آرد درکمند خویش آوازش

بت خوش نغمه من قدر عاشق رانمی داند

که دارد عندلیب خانه زاری همچو آوازش

به شکر خنده آن لب چراایمان نیارد گل؟

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳۸

 

ازان از دست نگذارد قدح چشم فسونسازش

که هر پیمانه چون آیینه آرد برسر نازش

لب حرف آفرینش تا حدیثی را به هم بندد

هزاران دفتر انشا می کند چشم سخنسازش

نگاه موشکافان بی خبر بود از دهان او

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳۹

 

چه می پرسی ز احوال شرار ما و پروازش

که در یک نقطه طی شد جلوه انجام و آغازش

ازان چون مهر تابان است حسنش از زوال ایمن

که لغزد پای خط ازچهره آیینه پردازش

به جای سبزه گر صبح قیامت از زمین روید

[...]

صائب تبریزی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۹

 

خداوندا مکن کس را شهید خنجر نازش

مگردان جز دل من مرغ دیگر صید شهبازش

الهی طاقت بیداد رشکم نیست ننمایی

بجز اندیشه قتلم کسی را محرم رازش

دلم در دام صیاد است یارب آرزو دارم

[...]

اسیر شهرستانی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱

 

دلم، از بی‌کسی می‌نالد و، کس نیست دمسازش؛

چو مرغی کو جدا افتاده باشد از هم‌آوازش!

همانا، نامهٔ قتل مرا آورده از کویی

که خون می‌ریزد از بال کبوتر وقت پروازش

بر آن در شب ز غوغای سگان بودم به این خوشدل

[...]

آذر بیگدلی
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲

 

به حرف آید گر او با من دهم جان را به آوازش

ز دستم ور کشد دامن بگیرم آستین بازش

کندگر پست چون خاکم نشینم باز در راهش

فزون شد گر بکم جانم فزون از جان خرم نازش

بود دل بهر آن در برکه باشد دست پروردش

[...]

صفی علیشاه
 
 
sunny dark_mode