گنجور

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱ - حب احمد و آل

 

نمیدانم چه می بود اینکه ساقی داشت در مینا

که از یک جرعه اش آتش به جانم ریخت سرتاپا

همین می بد که مجنون خورد و شد دیوانه لیلی

همین می بد که وامق خورد و شد شوریده عذرا

بود رنگ همین می از ازل در سرخ گل پنهان

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۵۵ - شور عشق

 

ز چین زلف پر چینت دلم بیرون نخواهد شد

چنینش قسمت افتاده است و، دیگرگون نخواهد شد

شنیدم بوسه ای، با نقد جانی می کنی سودا

اگر دارد حقیقت، هیچ کس مغبون نخواهد شد

نظر بر ماه کردم دوش و، دیدم مصحف رویت

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۵۷ - نشان عاشقی

 

هوای عشق خوبانم برون از سر نخواهد شد

مرا قسمت همین است و، جز این دیگر نخواهد شد

به دوران، خلق را گر مال و دولت می شود قسمت

مرا قسمت به غیر از شیشه و ساغر نخواهد شد

جهان و هر چه در وی است سرتا سرعرض باشد

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۰۰ - عشق و عاشقی

 

ز عشق و، عشق‌بازی پیشه‌ای خوش‌تر نمی‌بینم

به عالم هرچه می‌بینم از این بهتر نمی‌بینم

ز عشق و عاشقی پیوسته زاهد می‌کند منعم

میان صدهزاران خر، از این خرتر نمی‌بینم

مریض عشقم و هرروز افزون می‌شود دردم

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۰۱ - نهال بخت

 

چه زحمت‌ها که من از گردش اختر نمی‌بینم

نهال بخت خود را هیچ‌گه پربر نمی‌بینم

به تنگ آمد دلم در ملک هند از شغل نقاشی

میان شغل‌ها شغلی از این بدتر نمی‌بینم

یهود و گبر و هندو راست دایم کیسه‌ها پُر زر

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۰۴ - مهر علی

 

ز دلبر تا بود جان در تنم دل برنمی‌گیرم

مرا تا جان به تن باشد دل از دلبر نمی‌گیرم

شبان در خواب دارم در برش تا صبحدم اما

چرا یک روز در بیداریش در بر نمی‌گیرم

به یاد عقرب زلفش همه شب تا سحرگاهان

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۱۷ - سوختن در عشق

 

بیا ساقی خرابم کن، خراب از یک دو پیمانه

که از مستی نیآبم هر چه جویم راه کاشانه

به میخانه ز می شویید و بسپارید در خاکم

اگر مردم من ای میخواره گان! در کنج میخانه

غریبانه به کویت کرده ام در گوشهٔ منزل

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۱۸ - گلبرگ تر

 

شبی آیم به بالای سرت آهسته آهسته

بگیرم همچو جان اندر برت آهسته آهسته

به زیر غبغبت دستی برم دزدیده دزدیده

ببوسم لعل همچون شکرت آهسته آهسته

مزم لعل لبت را جای نقل آسوده آسوده

[...]

ترکی شیرازی
 
 
sunny dark_mode