گنجور

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۹ - در دعا کردن آدم در حضرت حق مر فرزندان را و شفیع آوردن پیغامبر علیه السّلام

 

چنین گفت ای خدای حی رحمان

کریم و قادر و دانا و سبحان

خداوند جهان و جان تو باشی

حکیم و قادر و دیّان تو باشی

بحق ذات پاکت یا الهی

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۰ - بر پرگرفتن جبرئیل(ع)آدم علیه السّلام را و تقریر کردن جنّات عدن

 

بهرجایی روان کز عشق میشد

دمی کآنجای آدم را همی شد

تماشای بهشتش هر زمان بود

که آدم ز آفرینش جان جان بود

چو آدم سوی عدن آمد ز شادی

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۱ - در نمودار سرّ اعیان کل فرماید

 

نمود حق نه چیزی هست بازی

تو این دم در تمامت سرفرازی

تو قدر خود بدان و سر نگهدار

ببین نامت چه چیزی گفت جبّار

از این گندم حذر میکن دمادم

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۲ - رفتن ابلیس به تلبیس در بهشت در دهان مار از جهت مکر کردن با آدم علیه افضل الصّلوات و اکمل التحیات

 

چو شد شیطان سوی جنّت ابا مار

درون آن دهن او ماند بیمار

تفرّج کرد همچون اوّلین او

ز بهر جان آدم در کمین او

بُد از ملعونی و ناپاکی خویش

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۳ - در مناجات کردن شیطان با حق و یاری خواستن او در بیرون آوردن آدم (ع) از بهشت

 

چنین دیدم من اندر لوح اسرار

تو میدانی نمییارم بگفتار

که آدم گندمت اینجای خورد او

در این اسرار تو ماتم ببرد او

قضا پیوسته کن از پیش دانم

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۴ - در بلای عشق کشیدن و لقای دوست دیدن فرماید

 

بلای عشق قربت برکشیدم

که تادر عاقبت رویت بدیدم

بلای عشق قربت دارم و دل

بماندستم چو مرغ نیم بسمل

بلای عشق قربت در نهادم

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۵ - در طلب دوست و اعیان کل و گنج حققی یافتن و اسرار امیرالمؤمنین علی کرّم اللّه وجهه در جاة گفتن فرماید

 

طلب کن گر بدیدی تو در اینجا

عیان دوست ای پیوسته شیدا

ز شیدائی نیابی عقل کل تو

بمانی دائما در عین ذل تو

ز شیدائی نیابی راز جانان

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۶ - در پردههای اسرار نی فرماید

 

چه میگوئی همی گوید که بشتاب

برون از نه فلک اسرار دریاب

چو من نُه زخم دارم در حقیقت

گذشتستم ز نه پرده حقیقت

ده و دو پرده اینجا مینوازم

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۷ - در اسرارِ نفس مردم و نمود عشق بهر نوع فرماید

 

نفس با من همی گوید نهانی

که چون افتاد آدم را عیانی

نفس با من همی گوید که چون بود

که شیطانش بگندم رهنمون بود

نفس با من همی گوید همی باز

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۸ - سؤال کردن امیرالمؤمنین و امام المتّقین اسداللّه الغالب علی ابن ابی طالب علیه السّلام و جواب دادن نی در اسرارها فرماید

 

ز من پرسید حیدر کیستی تو

بگو کاین جایگه بر چیستی تو

در اینجاآمدی بیرون ز ساعت

سعادت داری اینجا یا شقاوت

چه داری آنچه داری راست برگو

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۹ - در مکر کردن شیطان آدم را در خوردن گندم و ناپدید شدن شیطان و گندم خوردن حضرت آدم علیه السّلام و الصلاة فرماید

 

از آن تلبیس چون شیطان نهان شد

عجب آدم بماند و ناتوان شد

نمیدانست اینجا سرّ این کار

که چون شد در بر او ناپدیدار

بخود میگفت آیا او کجا رفت

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۰ - در عریانی و بی روئی آدم علیه السّلام گوید و ملامت کردن حضرت جبرئیل علیه السلام مر او را در خوردن گندم فرماید

 

بحالی جبرئیل آمد ز داور

بگفت آدم نمود خویش بنگر

ببین تا بر سرت اکنون چه آمد

ندیدی کین بلایت از که آمد

نگفتم مر ترا گندم مخور تو

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۱ - در عتاب کردن حضرت آفریدگار عزّ شأنه با آدم در گندم خوردن و عاجز شدن آدم در گناه و مقرّ شدن و توبه کردن فرماید

 

ندا آمد زحضرت ناگهانی

ز من بشنو تو این سرّ معانی

که ای آدم نگفتم مر تراهان

بخوردی گندمت آخر بخورهان

بگو تا گندم از بهر چه خوردی؟

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۲ - نداکردن حضرت آفریدگار عزّ شأنه با آدم علیه السّلام که چون عجز آوردی از عقوبت تو درگذشتم و امّا از بهشت بیرون رو

 

پس آنگه حق تعالی گفت آدم

عجب عجز آوریدی اندر این دم

ز عجزخویشتن مسکین نمودی

کنون اسرار ما را در فزودی

چو میگوئی که بد کردم بدی دان

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۳ - در بیرون کردن جبرئیل علیه السلام حضرت آدم صفی را از بهشت ونصیحت کردن جبرئیل اورا فرماید

 

کنون جبریل بیرون بر تو آدم

که گستاخی ندارد او در این دم

برون کن از بهشتم تا رود زود

که تا گردم از او این بار خشنود

برون شد آدم و حوّا ز جنّت

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۴ - در تجلی جلال و ناپدید شدن اشیاء فرماید

 

جلال من فنای جاودانیست

نمود من بقای جاودانی است

جلال من ز ذاتم در صفاتست

همه ذرّات من در عشق ماتست

جلال من کجا هرگز کسی دید

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۵ - دروحدت صرف و یکتائی ذات و صفات فرماید

 

منم اللّه ودرعین کمالم

منم اللّه ودر دید وصالم

منم اللّه و در یکتا صفاتم

منم اللّه و کلّی نور ذاتم

منم اللّه و اندر هر زبانها

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۶ - در سؤال کردن کسی از منصور حلّاج در سرّ دوستی حق تعالی و جواب گفتن او با تمام فرماید

 

یکی پرسید ازمنصور حلّاج

که ای بر فرق معنی بوده تو تاج

ایا دانای راز لامکانی

یقین دانم که تو راز نهانی

توئی سلطان سرّ لایزالی

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۷ - حکایت

 

چنین گفتست عبّادی یکی روز

که از طاعت شدم اینجای فیروز

ز طاعت یافتم اسرار جمله

ز طاعت یافتم انوار جمله

ز طاعت روی جانانش بدیدم

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۸ - در حق بینی و آداب بجای آوردن فرماید

 

همه حق بینی اینجا در یقین باز

یقین بین اوّلین و آخرین باز

همه حق بینی و از حق طلب کن

ولیکن این همه از حق ادب کن

همه حق بین و آن با خویشتن دار

[...]

عطار
 
 
۱
۴۱
۴۲
۴۳
۴۴
۴۵
۴۷
sunny dark_mode