گنجور

عطار » اسرارنامه » بخش پانزدهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل

 

اگر تو رفع و خفض آن نبینی

میان هر دو ساکن چون نشینی

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش هفدهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

الا یا ژنده چین ژنده چه چینی

میان ژنده تا چندی نشینی

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش نوزدهم » بخش ۶ - الحکایه و التمثیل

 

الا ای بی‌خبر تا کی نشینی؟

قناعت کن اگر مرد یقینی

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش بیست و یکم » بخش ۱ - المقاله الحادیه و العشرون

 

اگر خواهی که یک همدم گزینی

خردمندی گزین تا غم نبینی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۳ - در پرداختن این داستان

 

نه در کونین و نه در عالمینی

که سرگردان بین الاصبعینی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

بنگشادی شکر از شرمگینی

گلش میخواندند از نازنینی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

بگو تا چون تو هرگز نازنینی

کجا جستست زینسان همنشینی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۰ - پاسخ دادن هرمز دایه را

 

چو اسبی تنگ بسته مینبینی

دلت گر برنشاند بر نشینی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی

 

نیی زنجیر شستی عنبرینی

که برجانم ز صد دردر کمینی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی

 

اگردر آب چشم من نشینی

ز آب چشم، چشم من نبینی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان

 

همه دل مهر و از مهر تو کینی

همه چین مشک و از مشک تو چینی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ

 

دل و جان خرقه و زلف تو چینی

دو گیتی حلقه و لعلت نگینی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۲ - بیمار گشتن جهان افروز

 

تو نیز ای مرد عاقل همچنینی

که گه خونی و گه خاک زمینی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۳ - آگاهی یافتن شاه اسپاهان از بردن هرمز گل را

 

مگر گفتم ز روی شرمگینی

ندارد آرزوی همنشینی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن

 

چو پنهان در پس ایوان نشینی

بهم پیوند این و آن ببینی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۵ - بازگردیدن بسر قصه

 

تو دایم همچو کبک نازنینی

که هر دم بر سر سنگی نشینی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۵ - بازگردیدن بسر قصه

 

اگر تو معنی سنگین ببینی

چو کبکی بر سر سنگی نشینی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۱ - رفتن خسرو بدریا بطلب گل

 

بدریا در پی گل چون نشینی

اگر بادی شوی گل را نبینی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۶ - از سر گرفتن قصّه

 

چو دیدم در بساطت نقد عینی

بگردانیم با هم کعبتینی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۶ - از سر گرفتن قصّه

 

چو بسیاری بگفت آن سرو چینی

پدید امد ز گلرخ خشمگینی

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
۹