بدین زاری و بیماری همی زیست

نگفتی کس که بیماریت از چیست

همی گفت ای عجب چندین سخن چیست

مرو را این همه پرخاش با کیست

زمانی بر جدایی زار بگریست

ز بهر آنکه در زاری همی زیست

در این محراب‌گه معبودشان کیست

وزین آمد شدن مقصودشان چیست

نموداری که از مه تا به ماهی‌ست

طلسمی بر سر گنج الهی است

ز سوزِ عشق بهتر در جهان چیست؟

که بی او گل نخندید، ابر نگْریست

مسی را زر بر اندودن غرض چیست؟

زر اندر سیم‌تر زین می‌توان زیست

چو عمر از سی گذشت یا خود از بیست

نمی‌شاید دگر چون غافلان زیست

که زیر دامن این دیر غاریست

درو سنگی سیه گویی سواری است

چنان از عشق شیرین تلخ بگریست

که شد آواز گریه‌اش بیست در بیست

نخستم در دل آید کاین فلک چیست

درونش جانور بیرون او کیست

چو می‌بینم بخواب این نقشها چیست

نگهدارنده این نقشها کیست؟

که شخصی در عرب دعوی کند کیست؟

به نسبت دین او با دین ما چیست؟

بپرسیدند ازو کاین گریه از چیست‌‌؟

بگفتا چشمِ کس بیهوده نگریست

به حمد من نگر‌، حمدونیان چیست‌؟

که یک حمد اینچنین به کانچنان بیست

بپرسید آن زن از مردی که این کیست

مرا آگاه کن تا جُرم او چیست

چو نتوان گفت چندین یاد از چیست

چو نتوان یافت این فریاد از کیست

میان عاشق و معشوق کاریست

که گفتن شرح آن لایق بما نیست

پسر گفتش بگو تا جادوئی چیست

که نتوانم دمی بی شوقِ آن زیست

درآمد سوخته کز سوز می‌زیست

زبان بگشاد آتش گفت هین کیست