عبید زاکانی » عشاقنامه » بخش ۲۳ - آمدن معشوق به خانهٔ عاشق
صبا هرگه که رخسارش بدیدی
بخواندی آیتی بروی دمیدی
کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۹۳
براه گرم بغداد این سلمان
در آن حالت که از جان می بریدی
نبودش گوییا شعر پدر یاد
که آنرا خواندی و بر خود دمیدی
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۱۶ - در صفت و نسب زلیخا که مغرب از طلوع آفتاب جمالش مشرق گشته بود بلکه به هزار درجه از آن گذشته
ز پابوس سران دامن کشیدی
بدین دولت مگر دامن رسیدی
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۱۹ - از مشاهده تغییر حال زلیخا گره تحیر به رشته تفکر کنیزان افتادن و دایه بر سر انگشت استفسار گره را از آن رشته گشادن
به هر آهی که از دل برکشیدی
کسان بوی کباب دل شنیدی
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۲۲ - آمدن رسولان پادشاهان اطراف غیر از مصر به خواستگاری زلیخا و تنگدل گشتن وی از نومیدی آن
به هر جا قصه حسنش رسیدی
شدی مفتون او هر کس شنیدی
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۲۳ - فرستادن پدر زلیخا قاصدی به سوی عزیز مصر و عرض کردن زلیخا بر وی و قبول کردن وی آن را
بود هر روز را رو در سپیدی
بجز روز سیاه ناامیدی
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۲۹ - آغاز حسد بردن اخوان و دور انداختن یوسف را علیه السلام از کنعان
هماندم تازه شاخی بردمیدی
که با قدش برابر سر کشیدی
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۳۳ - بردن برادران یوسف را از پیش پدر و در راه هدایت خود چاه ضلالت کندن و وی را بی هیچ جنایت در چاه افکندن
به زاری هر که را دامن کشیدی
به بیزاری گریبانش دریدی
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۳۳ - بردن برادران یوسف را از پیش پدر و در راه هدایت خود چاه ضلالت کندن و وی را بی هیچ جنایت در چاه افکندن
بر آن ساعد که گر بر وی رسیدی
حریر خلد ازان آزار دیدی
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۳۷ - رسدن زلیخا به درگاه پادشاه و سبب ازدحام پرسیدن و جمال یوسف را علیه السلام دیدن و وی را شناختن
در آن مجمع غلامی را که دیدی
ز اهل مصر وصف او شنیدی
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۴۰ - تربیت کردن زلیخا یوسف را علیه السلام و خدمتگاری نمودن وی مر او را به آنچه دسترس وی بود
به هر روزی که صبح نو دمیدی
به دوشش خلعتی از نو کشیدی
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۴۰ - تربیت کردن زلیخا یوسف را علیه السلام و خدمتگاری نمودن وی مر او را به آنچه دسترس وی بود
به هر چیزش کز اینها میل دیدی
روان چون جان خود پیشش کشیدی
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۴۰ - تربیت کردن زلیخا یوسف را علیه السلام و خدمتگاری نمودن وی مر او را به آنچه دسترس وی بود
گهی از لاله زارش لاله چیدی
گهی از گلستانش گل چریدی
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۵۰ - عمارت کردن دایه خانه ای که در وی تصویر جمال یوسف و زلیخا کردند
به سنگ ار صورت مرغی کشیدی
سبک سنگ گران از جا پریدی
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۵۱ - خواندن زلیخا یوسف را علیه السلام به سوی آن خانه و مطالبه وصال نمودن
بلی نبود درین ره ناامیدی
سیاهی را بود رو در سپیدی
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۵۶ - معذور داشتن زنان مصر بعد از مشاهده جمال یوسف زلیخا را و دلالت کردن یوسف را بر انقیاد زلیخا و تهدید کردن وی به زندان
درش بسته به قفل ناامیدی
ندیده غره صبحش سفیدی
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۵۸ - در پشیمان شدن زلیخا از فرستادن یوسف علیه السلام به زندان و فریاد و زاری کردن بر مفارقت وی
ز هر چیزی کزو بویی شنیدی
به بوی او ز جان آهی کشیدی
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۶۴ - در شرح حال زلیخا بعد از وفات عزیز مصر و استیلای محبت یوسف علیه السلام بر وی و ابتلای وی به محنت فراق
چو ماتمدار گشت از ناامیدی
چرا رفت از سیاهی در سفیدی
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۶۴ - در شرح حال زلیخا بعد از وفات عزیز مصر و استیلای محبت یوسف علیه السلام بر وی و ابتلای وی به محنت فراق
ز هر کس قصه یوسف شنیدی
به پایش گنج سیم و زر کشیدی
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۶۵ - آمدن زلیخا به سر راه یوسف علیه السلام و از نی خانه ای ساختن تا از آواز گذشتن سپاه وی خرسندی یابد
اگر گردش نه پا زو پس کشیدی
به گردش باد صرصر کی رسیدی