عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۷ - در سؤال کردن صاحب اسرار فرماید
ندیدی کار اینجا و ندیدی
تو او را زانکه درخود آرمیدی
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۸ - در اسرار خطاب با جان و وصل دیدار فرماید
وصال این است ای دل جان تو دیدی
در اینجاگه بکام دل رسیدی
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۸ - در اسرار خطاب با جان و وصل دیدار فرماید
چو از جان آگهی از حق رسیدی
تو حقی این یقین مطلق بدیدی
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۸ - در اسرار خطاب با جان و وصل دیدار فرماید
تو در کون و مکان امروز دیدی
ابا دلدار در گفت و شنیدی
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۹ - حکایت ابلیس و اسرار وی در حضرت مصطفی علیه السّلام
چو این اندیشه در دل آوریدی
کنون اینجا مکافاتش شنیدی
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۰ - سؤال کردن صاحب راز از شیخ عطّار قدّس سرّه
اگر ابلیس از خود آن بدیدی
کجا هرگز بدین پایه رسیدی
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۲ - در صفات جام عشق فرماید
حقیقت وصل هست و اصل دیدی
ابا صورت بکام دل رسیدی
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۲ - در صفات جام عشق فرماید
تو اکنون واقفی در هر چه دیدی
کمال خویش دیدی در رسیدی
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۲ - در صفات جام عشق فرماید
تو بود خود یقین از بود دیدی
کنون در مرکز اصلی رسیدی
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۲ - در صفات جام عشق فرماید
ز خود گفتیّ و از خود بشنویدی
جمال خویش را هم خود بدیدی
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۵ - در سؤال کردن در صفات مرگ و حیات یافتن آنجا فرماید
ترا عین العیان با تست دیدی
در اینجاگه بمنزل در رسیدی
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۳
چه بد کردم؟ چه شد؟ از من چه دیدی؟
که ناگه دامن از من درکشیدی
چه افتادت که از من برشکستی؟
چرا یکبارگی از من رمیدی؟
به هر تردامنی رخ مینمایی
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴
چه کردم؟ دلبرا، از من چه دیدی؟
که کلی از من مسکین رمیدی
چه افتادت که از من سیر گشتی؟
چرا یک بارگی از من بریدی؟
من از عشقت گریبان چاک کردم
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶۳
مرا چون ناف بر مستی بریدی
ز من چه ساقیا دامن کشیدی
چنین عشقی پدید آری به هر دم
پدیدآرنده چون ناپدیدی
دهل پیدا دهلزن چون است پنهان
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶۴
از این تنگین قفس جانا پریدی
وزین زندان طراران رهیدی
ز روی آینه گل دور کردی
در آیینه بدیدی آنچ دیدی
خبرها میشنیدی زیر و بالا
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸۵
دگرباره شه ساقی رسیدی
مرا در حلقه مستان کشیدی
دگرباره شکستی توبهها را
به جامی پردهها را بردریدی
دگربار ای خیال فتنه انگیز
[...]
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۰
ز مصرش بوی پیراهن شنیدی
چرا در چاه کنعانش ندیدی؟!
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۸۱
رقم بر خود به نادانی کشیدی
که نادان را به صحبت برگزیدی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۹ - صفت بهار، و گلگشت شجرهٔ بلند بالش مملکت والا خضر خان طوبی له، در باغ بهشت آسا، و بسوی گلهای کرنه گذشتن، و بوی دوست باز یافتن، و هوش به باد دادن
به هر سوی که ابری سر کشیدی
چو ابراز دیده بارانش چکیدی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۳۱ - مناجات شیرین در شب فراق
بسی می کرد زینسان نا امیدی
که ناگه از افق بر زد سپیدی