گنجور

 
عراقی

چه کردم؟ دلبرا، از من چه دیدی؟

که کلی از من مسکین رمیدی

چه افتادت که از من سیر گشتی؟

چرا یک بارگی از من بریدی؟

من از عشقت گریبان چاک کردم

تو خوش خوش دامن از من در کشیدی

نگویی تا چه بد کرد بجایت؟

که روی نیکو از من در کشیدی

بسی گفتم که: مشنو گفتِ دشمن

علی رغم من مسکین شنیدی

اگر کام تو دشمن کامیم بود

به کام خویشتن، باری، رسیدی

چرا کردی به کام دشمنانم؟

نگویی تا: درین معنی چه دیدی؟

به تیر غمزه جان و دل چه دوزی؟

که از رخ پردهٔ صبرم دریدی

نچیده یک گل از بستان شادی

ز غم صد خار در جانم خلیدی

مکن آزاد مفروشم، اگر چه

به خوبی صد چو من بنده خریدی

گزیدی هر کسی را بهر کاری

عراقی را ز بهر غم گزیدی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
انوری

دلم بردی نگارا وارمیدی

جزاک‌الله خیرا رنج دیدی

به جان چاکرت ار قصد کردی

بحمدالله بدان نهمت رسیدی

خطا گفتم من از عشقت به حکمت

[...]

عراقی

چه بد کردم؟ چه شد؟ از من چه دیدی؟

که ناگه دامن از من درکشیدی

چه افتادت که از من برشکستی؟

چرا یکبارگی از من رمیدی؟

به هر تردامنی رخ می‌نمایی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه