چه کردم؟ دلبرا، از من چه دیدی؟
که کلی از من مسکین رمیدی
چه افتادت که از من سیر گشتی؟
چرا یک بارگی از من بریدی؟
من از عشقت گریبان چاک کردم
تو خوش خوش دامن از من در کشیدی
نگویی تا چه بد کرد بجایت؟
که روی نیکو از من در کشیدی
بسی گفتم که: مشنو گفتِ دشمن
علی رغم من مسکین شنیدی
اگر کام تو دشمن کامیم بود
به کام خویشتن، باری، رسیدی
چرا کردی به کام دشمنانم؟
نگویی تا: درین معنی چه دیدی؟
به تیر غمزه جان و دل چه دوزی؟
که از رخ پردهٔ صبرم دریدی
نچیده یک گل از بستان شادی
ز غم صد خار در جانم خلیدی
مکن آزاد مفروشم، اگر چه
به خوبی صد چو من بنده خریدی
گزیدی هر کسی را بهر کاری
عراقی را ز بهر غم گزیدی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از محبوبش میپرسد که چه علتی باعث شده او از او دور شود و دلش را شکانده است. او از عشق خود به محبوبش سخن میگوید و از مشکلاتی که به خاطر این عشق متحمل شده، ابراز ناراحتی میکند. شاعر از محبوبش میخواهد که دلیل این بیمحبتی و دوری را بگوید و به او یادآوری میکند که او همیشه در غم و ناراحتی به سر میبرد. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره میکند که اگرچه او بندهای بینظیر است، اما محبوبش به راحتی او را رها کرده و به دنبال چیزهای دیگری رفته است.
هوش مصنوعی: چه کار کردهام که تو، ای محبوب، از من چه بیزاری به دل داری؟ که به خاطر من، این مسکین، اینقدر دوری کردهای؟
هوش مصنوعی: چرا به یکباره از من دور شدی؟ چه اتفاقی افتاده که دیگر از من خسته شدهای؟
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق تو لباس خود را پاره کردم، در حالی که تو با خوشحالی دامن خود را از من دور کردی.
هوش مصنوعی: نگو چه کار بدی با من کردی، چون تو از من چهرهی زیبا و خوبی به دست آوردی.
هوش مصنوعی: من بارها به تو گفتم که به سخنان دشمن گوش نده، حتی اگر من، که بیچاره هستم، چنین چیزی را گفته باشم.
هوش مصنوعی: اگر خواستهی تو باعث ناراحتی ما باشد، برای رضایت خودم، به نیکبختی تو رسیدم.
هوش مصنوعی: چرا خواستههای من را به نفع دشمنانم برآورده کردی؟ آیا نمیگویی که در این موضوع چه چیزی را مشاهده کردهای؟
هوش مصنوعی: چرا با نگاه فریبندهات مرا آزار میدهی؟ که من تحمل و صبرم را از دست دادهام و دیگر نمیتوانم پنهان کنم.
هوش مصنوعی: شادی را از دنیایم نچیدم، اما غم و درد همچون خاری در وجودم باقی مانده است.
هوش مصنوعی: من هرگز خود را به آسانی نمیفروشم، حتی اگر صد نفر مانند من را با قیمت خوب بخرند.
هوش مصنوعی: هر کس برای کاری خاص انتخاب شده است، اما عراقی را به خاطر غم و اندوهش انتخاب کردی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کنون کاین بزم دامادی بدیدی
سرود و آفرین هر دو شنیدی
دلم بردی نگارا وارمیدی
جزاکالله خیرا رنج دیدی
به جان چاکرت ار قصد کردی
بحمدالله بدان نهمت رسیدی
خطا گفتم من از عشقت به حکمت
[...]
چو بانگ سبز در سبزش شنیدی
ز باغ زرد سبزه بر دمیدی
تو در آیینهٔ روی خویش دیدی
تو پنداری سخن از خود شنیدی
چه بد کردم؟ چه شد؟ از من چه دیدی؟
که ناگه دامن از من درکشیدی
چه افتادت که از من برشکستی؟
چرا یکبارگی از من رمیدی؟
به هر تردامنی رخ مینمایی
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.