نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۲۰ - طلب کردن طغرل شاه حکیم نظامی را
بسی چینی نورد نابریده
بجز مشک از هوا گردی ندیده
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۲۰ - طلب کردن طغرل شاه حکیم نظامی را
بریشمزن نواها بر کشیده
بریشم پوش پیراهن دریده
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۲۰ - طلب کردن طغرل شاه حکیم نظامی را
دری دیدم به کیوان بر کشیده
به بیمثلی جهان مثلش ندیده
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت مرتضی رضی الله عنه
پیمبر گفتش ای نور دو دیده
ز یک نوریم هر دو آفریده
عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۴) حکایت شه زاده که مرد سرهنگ بر وی عاشق شد
غلامان همچو مژگان صف کشیده
سیه دل جمله و سرکش چو دیده
عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۴) حکایت شه زاده که مرد سرهنگ بر وی عاشق شد
جهانی گر بود تیغی کشیده
به سلطان ره برند اصحاب دیده
عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۴) حکایت رهبان با شیخ ابوالقاسم همدانی
زجِلفی از مسلمانی بریده
بترسائی تمامت نارسیده
عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۵) حکایت ایّوب علیه السلام
هم از گرگان دنیا رنج دیده
هم از کِرمان بسی سختی کشیده
عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۷) حکایت آن دزد که دستش بریدند
بدو گفتند ای محنت رسیده
چه خواهی کرد این دست بریده
عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۵) حکایت شبلی با سائل رحمه الله
ز معشوقت مبین عضوی بُریده
بهم پیوسته بین چون اهلِ دیده
عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۶) حکایت سلطان ملکشاه با پاسبان
ز سرما مرغ و ماهی آرمیده
همه در کوشَها سر درکشیده
عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۲) حکایت شیخ و مرغ همای
مگر میرفت شیخی کاردیده
بره در دید طاقی برکشیده
عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۴) حکایت اصمعی با آن مرد صاحب ضیف و زنگی حادی
خدا فعل تو یک یک ذره دیده
تو چون ذرهٔ هوای خود گزیده
عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او
ز خُلقش مشک در دُنیی دمیده
ز دنیی نیز بر عُقبی رسیده
عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او
صبا همچون زلیخا در دویده
چو یوسف گل ازو دامن دریده
عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او
هزاران یوسف از گلشن رسیده
ز کنعان بوی پیراهن شنیده
عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او
کجا میشد دل او آرمیده
یکی نامه نوشت از خون دیده
عطار » بلبل نامه » بخش ۱۶ - حکایت هاروت و ماروت
ز گرد تو دو عالم نور دیده
که دیده کی بود همچون شنیده؟!