فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴۲
ایا خورشید سالاران گیتی
سوار رزمساز و گرد نستوه
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۵ - آگاه شدن ویرو از آمدن موبد بهر جنگ
چنان آمد همی لشکر به انبوه
که کُه را دشت کرد و دشت را کوه
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۵ - آگاه شدن موبد از رفتن رامین نزد ویس
زمین از بار لشکر بود بستوه
که می رفتند همچون آهنین کوه
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۸ - گردیدن شاه موبد به گیتى در طلب ویس
بدین سان پنج مه بر دشت و بر کوه
رفیقش راه بود و جفتش اندوه
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد
روم خود را بیندازم از آن کوه
که چون جشنی بود مرگی به انبوه
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ
چو سیمین آینه سر برزن از کوه
ببین بر جان من صد گونه اندوه
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۹ - بزم ساختن موبد در باغ و سرود گفتن رامشگر گوسان
درختی رسته دیدم بر سر کوه
که از دلها زداید زنگ اندوه
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل
گهی آهو رمانیدند از کوه
گهی از دل زداییدند اندوه
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۳ - نامهٔ سوم اندر بدل جستن به دوست
توی کبگ جفا من کوه اندوه
بود همواره جای کبگ در کوه
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۰ - نامهٔ دهم اندر دعاکردن و دیدار دوست خواستن
ز بس کز جان برآرم دود اندوه
ببندد ابر تیره کوه تا کوه
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس
چو رامین دور شد لختی ز انبوه
نشسته بر رخانش گرد اندوه
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۸ - رسیدن رامین به مرو نزد ویس
زدوده شد جهان از زنگ اندوه
همی خندد زمین از کوه تا کوه
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۳ - پاسخ دادن ویس رامین را
همی شد در میان برف چون کوه
فزون از کوه او را بر دل اندوه
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۴ - گریختن شیرین از نزد مهین بانو به مداین
شده شیرین در آن راه از بس اندوه
غبار آلود چندین بیشه و کوه
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۷ - ترتیب کردن کوشک برای شیرین
طلب میکرد جایی دور از انبوه
حوالی بر حوالی کوه بر کوه
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۹ - مجلس بزم خسرو و باز آمدن شاپور
از آن پنهان شدن چون مرغ از انبوه
وز آن پیدا شدن چون چشمه در کوه
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۵ - به هم رسیدن خسرو و شیرین در شکارگاه
چو لشگر جمع شد بر پره کوه
زمین بر گاو مینالید از انبوه
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۳ - جنگ خسرو با بهرام و گریختن بهرام
ز بس لشگر که بر خسرو شد انبوه
روان شد روی هامون کوه در کوه
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۶ - رأی زدن خسرو در کار فرهاد
در آوردندش از در چون یکی کوه
فتاده از پسش خلقی به انبوه
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۸ - کوه کندن فرهاد و زاری او
شباهنگام کز صحرای اندوه
رسیدی آفتابش بر سر کوه