امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۳ - در سبب نظم این جواهر که زمرد وصف خضر خان واسطهٔ عقد اوست
دگر غالب زبانها، در ری و روم
کم از هندیست، شد اندیشهٔ معلوم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۴ - قلم زدن نخست در شرح تیغ زدن جمهور سلاطین ماضیهٔ دهلی
زهی بنده که از یک حکم محذوم
همایون کرد ز اسلام این کهن بوم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۸ - صفت ماهتابی که پیش از مهر روشن پردهٔ ابر حیا بر رو کشیده
که گر در حضرت بانوی معصوم
شود رمزی از آن دیباچه معلوم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸۳ - صفت شب سیاه هجران، که خضرخان را در کوشک جهان نمای جهان غم نمود، و دولرانی در قصر لعل غرق خوناب بود، و افروخته شدن شمع مراد آن دو محترق هم از آتش دل ایشان، و روشنائی در کار ایشان پدید گشتن
بدان عاشق که مرد از وصل محروم
به مشتاقی که هجرش گشت مظلوم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸۷ - عزم سلطان عالم سوی عالم دیگر، و سلب کردن کافور مجبوب رجولیت فحول ملک و به روشنائی در چشم ملوک نشستن، و دیده قرة العین علائی را، کافور وام گردانیدن، و در آن قصاص، دیده و سر به هم باد دادن!
زمانه ساخت تیغی ز آه مظلوم
سر شومش فگند از گردن شوم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۸ - رسیدن خسرو به شیرین در شکارگاه
مرا کاریست زینجا بوم بر بوم
همای خویش خواهم راند تا روم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۱۰ - آگاه کردن خسرو شیرین را از قصد سفر خود به سوی قیصر روم
برون راند آن شب فرخنده ز آن بوم
مبارک روی شد بر قیصر روم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۱۲ - وفات مریم
که چون خسرو ستد گنجینهٔ روم
خلافش رومیان را گشت معلوم
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۳۴ - جواب
شده اجسام عالم زین دو معدوم
که جز معدوم از ایشان نیست معلوم
شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۱۳ - در حقیقت نفس گوید
به رمزی گفتم این معنی به مفهوم
شود آن را که باشد عقل معلوم
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۲۰ - راز گفتن جمشید با پدر و مادر
ازین خوبان که من دیدم به هر بوم
ندیدم مثل دخت قیصر روم
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۲۴ - سفر جمشید به روم
ملک جمشید دل برکند از آن بوم
وز آن سو رفت و روی آورد در روم
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۲۶ - روان شدن جمشید از ولایت پریان بسوی روم
ملک بر بست بار خود از آن بوم
سر اندر ره نهاد و روی در روم
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۲۷ - کشته شدن دیو به دست جمشید
بپرسید از یکی کاین مرز و این بوم
چه میخوانند، گفتا ساحل روم
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۳۲ - در وصف صبح
همایونت نشیمن بود در روم
کدامت زاغ شد رهبر درین بوم
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۵۳ - دیدن جمشید ،خورشید را در باغ
غریب و عاشق و مسکین و مظلوم
پریشان حال و سرگردان و محروم
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۹۱ - بازگشتن شادیشاه به شام
ندانم کو کشد لشکر برین بوم
ز شادی عکس گردد کشور روم؟
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۹۱ - بازگشتن شادیشاه به شام
اگر فرمان دهد فرمانده روم
روم سازم بر ایشان شام را شوم
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۰۰ - بازگشت جمشید به روم و دامادی او
به پیروزی و بهروزی از آن بوم
ملک جمشید روی آورد در روم