مثال اینست نیکو فهم آن کن
مدارش سرسری فهمش به جان کن
درخت ار چند دارد شاخ و باری
حقیقت بار او آید به کاری
حقیقت نفس انسانی چنین است
که شاخش آسمان بیخش زمینست
تن از دنیا و جان از آخرت دان
ز دنیا تن بگیر از آخرت جان
توئی تو به بین تا چیست آنست
که تن را قلب و قلبت را چو جانست
به غیر از این چنین گفتن ندانم
وگر ظاهر کنم باشد زیانم
اگر افشا کنم اسرار کفر است
بدین اقرار کن انگار کفر است
بسی گفتی ولی چیزی نگفتم
چو میوه خام بود آن را نهفتم
به وقت خویش موقوفست است کار
چو وقت آید برش یابی به یک بار
هنوز این میوه کو یا خام خام است
وگر مکشوف گردانم حرامست
به رمزی گفتم این معنی به مفهوم
شود آن را که باشد عقل معلوم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.