گنجور

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر هزج » پاره ۵

 

نیارم بر کسی این راز بگشود

مرا از خال هندوی تو بفنود

رودکی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

به وصفش هم نشاید گفت کی بود

کجاهستیش را مدت نپیمود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

چو یزدان گوهر مردم بپالود

از آن با اعتدالی کاندر و بود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵ - گفتار اندر گرفتن سلطان شهر اصفهان را

 

ولیکن مردمی را کار فرمود

به شهری و سپاهی بر ببخضود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵ - گفتار اندر گرفتن سلطان شهر اصفهان را

 

رعیت را ازین بهتر ببخضود

همه شهر از بداندیشان بپالود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر

 

زمانه دستبرد خویش بنمود

شگفتی بر شگفتی بر بیفزود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر

 

نه مادر بود گفتی مَشرِقی بود،

کزو، خورشید تابان روی بنمود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر

 

و یا چرخ فلک هر زیب کش بود

بران بالا و آن رخسار بنمود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

سر نامه به نام دادگر بود

خدایی کاو همیشه داد فرمود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

نه کوس جنگ بود آن دیو کین بود

که پر کین گشت هرک آن بانگ بشنود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

چو از موبد یکی شادیش بنمود

به بدخواه دگر شادیش بربود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را

 

چو شاهنشاه حال ویس بشنود

به جان اندر هوای ویس بفزود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را

 

اگر چه پند رامین مهر بر بود

شهنشه را ز پندش مهر افزود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۹ - نامه نوشتن موبد نزد شهرو و فریفتن به مال

 

ز بس صورت که پیدا کرد و بنمود

تو گفتی چراغ آن شب بوالعجب بود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۱ - دیدن رامین ویس را و عاشق شدن بر وى

 

تو گفتی آن عماری گنبدی بود

ز موی ویس یکسر عنبر آلود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۴ - اندر بستن دایه مر شاه موبد را بر ویس

 

دو چشم ویس از گریه نیاسود

تو گفتی هر زمانش درد بفزود

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
۳
۳۶