نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۳ - عذر انگیزی در نظم کتاب
من آن شیشهام که گر بر من زنی سنگ
ز نام و کنیتم گیرد جهان ننگ
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۴ - آغاز داستان خسرو و شیرین
جواهر جست از آن دریای فرهنگ
به چنگ آورد و زد بر دامنش چنگ
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۹ - رفتن شاپور در ارمن به طلب شیرین
چو من نقش قلم را در کشم رنگ
کشد مانی قلم در نقش ارژنگ
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۹ - رفتن شاپور در ارمن به طلب شیرین
برونْش آرَم به نیروی و به نیرنگ
چو آتش ز آهن و چون گوهر از سنگ
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۹ - رفتن شاپور در ارمن به طلب شیرین
چنین گوید همیدون مرد فرهنگ
که شبدیز آمدهست از نسل آن سنگ
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۹ - رفتن شاپور در ارمن به طلب شیرین
به ماتمداریِ آن کوهِ گلرنگ
سیهجامه نشسته یک جهان سنگ
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۰ - نمودن شاپور صورت خسرو را بار اول
که در پایان این کوهِ گرانسنگ
چمنگاهی است گِردَش بیشهای تنگ
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۱ - نمودن شاپور صورت خسرو را بار دوم
چو بر زد بامدادن بور گلرنگ
غبار آتشین از نعل بر سنگ
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۵ - دیدن خسرو شیرین را در چشمه سار
به نادانی ز گوهر داشتم چنگ
کنون میبایدم بر دل زدن سنگ
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۹ - مجلس بزم خسرو و باز آمدن شاپور
سرود پهلوی در نالهٔ چنگ
فکنده سوز آتش در دل سنگ
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۰ - رفتن شاپور دیگر بار به طلب شیرین
نشسته گوهری در بیضهٔ سنگ
بهشتی پیکری در دوزخ تنگ
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۰ - رفتن شاپور دیگر بار به طلب شیرین
مگر یک عذر هست آن نیز هم لنگ
که تو لعلی و باشد لعل در سنگ
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۰ - رفتن شاپور دیگر بار به طلب شیرین
صبورآباد من گشت این سیهسنگ
که از تلخی چو صبر آمد سیه رنگ
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۸ - شیرکشتن خسرو در بزمگاه
فراز آمد به گرد بارگه تنگ
به تندی کرد سوی خسرو آهنگ
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۰ - افسانهسرایی ده دختر
چو آمد شیشهٔ خورشید بر سنگ
جهان بر خلق شد چون شیشهٔ تنگ
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۱ - مراد طلبیدن خسرو از شیرین و مانع شدن او
سنان در غمزه کآمد نوبت جنگ
به هر جنگی درش صد آشتی رنگ
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۱ - مراد طلبیدن خسرو از شیرین و مانع شدن او
ستور پادشاهی تا بود لنگ
به دشواری مراد آید فراچنگ
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۶ - وصیت کردن مهینبانو شیرین را
فلک با این همه ناموس و نیرنگ
شب و روز ابلقی دارد کهن لنگ
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۶ - وصیت کردن مهینبانو شیرین را
خداوندا چو آید پای بر سنگ
فتد کشتی در آن گردآبهٔ تنگ
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۸ - آگهی خسرو از مرگ بهرام چوبین
چو شاهنشاه صبح آمد بر اورنگ
سپاه روم زد بر لشگر زنگ