مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۴۷
خدایا رحمت خود را به من ده
دریدی پیرهن تو پیرهن ده
مرا صفرای تو سرگشته کردهست
ز لطف خود مرا صفراشکن ده
اگر عالم به غم خوردن به پای است
[...]
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۵۱ - خواندن زلیخا یوسف را علیه السلام به سوی آن خانه و مطالبه وصال نمودن
جوابش داد یوسف سرفکنده
که ای همچو منت صد شاه بنده
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۶۶ - گرفتن زلیخا سر راه یوسف را و التفات نایافتن و بعد از آن به خانه رفتن و بت را شکستن و ایمان به خدای تعالی آوردن و پس بر سر راه وی آمدن و التفات یافتن
که پاکا آن که شه را ساخت بنده
ز ذل و عجز کردش سرفکنده
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۷۳ - در پند دادن و بند نهادن فرزند ارجمند که دست ادراک در فتراک اکتساب کمالات استوار دارد و پای میل در ذیل اجتناب از جهالات برقرار وفقه الله لما یحبه و یرضاه
بود معلوم هر آزاد و بنده
که نادان مرده و داناست زنده
وحشی بافقی » ناظر و منظور » طلوع کردن اختر معانی از افق سپهر نکته دانی در تعریف شبی که اخترش طعنه بر نور بدر میزد و صحبتش طعنه بر شام قدر
زهی سر بر خطت آزاد و بنده
سران در راه امرت سر فکنده
وحشی بافقی » ناظر و منظور » رسیدن رسولان قیصر به زمین بوس شاه مصر کشور و حرف ناامیدی شنیدن و پا از سر بزم خسروی کشیدن و مقدمهٔ جدال و آغاز قتال
منادی کرد تا آزاد و بنده
ز اهل ثروت و ارباب ژنده
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۱۹ - گفتار در بیرون آمدن شیرین از مشکوی خسرو
گره در گوشهٔ ابرو فکنده
دهان تنگ بسته راه خنده
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - در قحط سال
چو اسبان عرب، تند و جهنده
ندیده هیچ کس اسب پرنده
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۳۵ - خلاصی یافتن اهلیا زن گوتم که به دعای شوهر سنگ شده بود از قدم مبارک رام
چو دیدش رام در لب کرده خنده
مسیحا مرده ای را ساخت زنده
سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۷ - در بیان تعریف نجار چنین می فرمایند
نگاه او کمند آسا کشنده
که باشد گوشه چشمش برنده
سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۹ - در تعریف قصاب پسر گوید
نمی گیرد خبر از حال بنده
نگویم راز خود تا پوست کنده
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » خلاصة الافتضاح » بخش ۶ - حکایت
درنگم زان بود ای نیم زنده
که چون میخ حیاتت گشت کنده
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » خلاصة الافتضاح » بخش ۷
یکی گوید که با این ریش گنده
چسان بیرون روم از خانه بنده
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۱۲ - حسینی قزوینی
ترا شاید شهی بر شاه و بنده
که شد هر سر بلندت سرفکنده
قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۲۳
گلستانی که هر برگ گلش را
هزاران گلشن خلدست بنده
روان اهل معنی تا قیامت
به بوی روحبخش اوست زنده
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲۸ - از تهران تا قمصر
بگفت آری! به خونسردی و خنده
ولی غافل ز خون گرم بنده