گنجور

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » بسم الله الرحمن الرحیم

 

طلب گار توام در جان و در دل

نباشم یک دم از یاد تو غافل

عطار
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت مرتضی رضی الله عنه

 

یقول الناس لی فی الکسب عار

فقُلت العارُ فی ذُلِّ السؤالِ

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۹) سؤال کردن آن درویش از مجنون که سال عمر تو چندست

 

بدو گفتا چه می‌گوئی تو غافل

مگر دیوانه‌تر گشتی تو جاهل

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » المقالة الخامسة

 

ز عالم جادوئی می‌خواهدم دل

مرا گر جادوئی آید به حاصل

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۴) حکایت رهبان با شیخ ابوالقاسم همدانی

 

چنین گفتست پیغامبر بسایل

که مسخ امّت من هست در دل

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۴) حکایت فخرالدین گرگانی و غلام سلطان

 

مرا گوید ندانستی تو جاهل

که نبود مست را گفتار عاقل

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش نهم » (۵) حکایت شقیق بلخی و سخن گفتن او در توکل

 

بمردم گفت در باب توکل

قوی باشید و مندیشید از ذُل

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش نهم » (۸) حکایت شیخ ابوبکر واسطی با دیوانه

 

دو عالم چیست بحری نام او دل

تو در بحری بمانده پای در گل

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۶) حکایت بهلول

 

بخونم کر بگردانید اول

نیارم کرد با صد جان مقابل

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۶) حکایت سلطان محمود با ایاز در گرمابه

 

که عقل تو که عقلی بود کامل

چنان عقلی چو عقلی گشت زائل

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۷) حکایت محمود و شمار کردن پیلان

 

وگر نفس تودر شکرست کاهل

دلت باید که این مشکل کند حل

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۸) حکایت ابراهیم ادهم با خضر علیه السلام

 

رباطش از چه می‌خوانی تو غافل

مگر دیوانهٔ ای مردِ عاقل

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۲) حکایت سلیمان علیه السلام و شادروانش

 

قناعت بایدت پیوسته حاصل

که تا بر تو نگردد ملک زایل

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۳) حکایت نوشروان عادل

 

چنین گفتست نوشروانِ عادل

که گر میری ز درویشی قاتل

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او

 

همه شب می‌نخفت از عشق بلبل

طریق خارکش می‌گفت با گل

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۱۳ - فغان کردن گل در هجر بلبل و شکایت از روزگار

 

هزاران خار در پا دست در گل

فراق بلبلش بنشسته در دل

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش دوم » بخش ۲ - در صفت معراج رسول صلی الله علیه و سلم

 

فتاده در ملایک بانک و غلغل

که تا ز آن سوی رانی بوک دلدل

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش چهارم » بخش ۱ - المقالة الرابعه

 

نهادت پرده و دادت بسی هیل

که تا نا‌اهل پیدا آید از اهل

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۶۲
sunny dark_mode